کلمه جو
صفحه اصلی

cardinal


معنی : کاردینال، سهره کاکل قرمز امریکایی، اعداد اصلی، اصلی، اساسی
معانی دیگر : ژاکت، پیراهن پشمی (که بی یقه و آستین بلند است و جلو آن دکمه می خورد و معمولا با دست بافته شده است) (cardigan sweater هم می گویند)، (کلیسای کاتولیک) کاردینال، مطران بلند پایه (که توسط پاپ گزین می شود و در رایزن کده ی پاپ عضو است)، عمده، پراهمیت، مهم، بنیادین، (گناه) کبیره، قرمز سیر، سرخ (مثل جامه ی کاردینال ها)، ردای کوتاه و باشلق دار زنانه (که در قرن هجدهم رسم بود)، (جانورشناسی) سهره ی کاکل قرمز امریکایی (cardinalis cardinalis)، فینچ، سهره (انواع پرندگان تیره ی emberizidae)، عدداصلی

انگلیسی به فارسی

کاردینال، عدد اصلی، اعداد اصلی، اصلی، اساسی، سهره کاکل قرمز آمریکایی


کاردینال، سهره کاکل قرمز امریکایی، اعداد اصلی، اصلی، اساسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the Roman Catholic Church, an official appointed by the pope and second in rank to him.
مشابه: archbishop, bishop, prelate, priest

(2) تعریف: a North American crested grosbeak, of which the male has bright red plumage and a black face and throat.
مشابه: bird, finch, grosbeak, songbird

(3) تعریف: a cardinal number.
مترادف: prime
صفت ( adjective )
مشتقات: cardinally (adv.), cardinalship (n.)
• : تعریف: first and foremost in importance.
مترادف: first, foremost, main, primary, prime, principal
متضاد: secondary, unimportant
مشابه: basic, capital, central, chief, essential, fundamental, key, lead, leading, master

- Pride and envy are considered cardinal sins in Christianity.
[ترجمه ترگمان] غرور و حسد در مسیحیت گناه اصلی محسوب می شوند
[ترجمه گوگل] غرور و حسادت گناهان اصلی در مسیحیت در نظر گرفته می شود
- She gave an hour-long speech, thus breaking a cardinal rule of public speaking.
[ترجمه مرتضی] با یک ساعت سخنرانی طولانی او، قانون اساسی سخنرانی عمومی نقض شد.
[ترجمه ترگمان] پس از یک ساعت صحبت طولانی، به این ترتیب یک قانون اساسی در ملا عام اعلام کرد
[ترجمه گوگل] او یک سخنرانی ساعت طولانی را انجام داد، بنابراین حکومت قریب به اتفاق از سخنرانی عمومی قطع شد
- In our family, not recycling paper is a cardinal sin.
[ترجمه ترگمان] در خانواده ما، نه کاغذ بازیافت، یک گناه اصلی است
[ترجمه گوگل] در خانواده ما، کاغذ بازیافت نشده گناه اصلی است

• high ranking official of the roman catholic church; deep red color; crested finch (type of bird)
main, primary, fundamental
a cardinal is a high-ranking priest in the catholic church.
cardinal means extremely important; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] اصلی
[آب و خاک] عدد اصلی

مترادف و متضاد

کاردینال (اسم)
cardinal

سهره کاکل قرمز امریکایی (اسم)
cardinal

اعداد اصلی (اسم)
cardinal

اصلی (صفت)
elementary, primary, initial, aboriginal, primitive, main, original, principal, basic, net, genuine, prime, essential, head, organic, arch, inherent, intrinsic, innate, fundamental, cardinal, immanent, normative, germinal, first-hand, seminal, ingrown, quintessential, primordial

اساسی (صفت)
basic, material, net, ground, essential, organic, pivotal, basal, fundamental, substantial, vital, basilar, cardinal, earthshaking, meaty, primordial

important, key


Synonyms: basal, basic, central, chief, constitutive, essential, first, foremost, fundamental, greatest, highest, indispensable, leading, main, overriding, overruling, paramount, pivotal, preeminent, primary, prime, principal, ruling, vital


Antonyms: inessential, insignificant, minor, negligible, secondary, unimportant


جملات نمونه

1. cardinal number
عدد اصلی

2. cardinal humors
چهار خلط،اخلاط اربعه،چهارگش

3. a cardinal sin
گناه کبیره

4. we must become aware of the cardinal importance of roads and railways
ما باید به اهمیت بنیادین راه و راه آهن پی ببریم.

5. Force, and fraud, are in war the two cardinal virtues.
[ترجمه ترگمان]نیرو، و کلاه برداری، در جنگ دو فضیلت اصلی هستند
[ترجمه گوگل]نیروی و تقلب، در دو جنبه اصلی هستند

6. Cardinal Daly has said that churches should not be used for profane or secular purposes.
[ترجمه ترگمان]کاردینال دالی گفته است که کلیسا نباید برای اهداف دنیوی و دنیوی استفاده شود
[ترجمه گوگل]کاردینال دالی گفته است که کلیساها نباید برای مقاصد افراطی یا سکولار استفاده شوند

7. I committed the physician's cardinal sin: I got involved with my patients.
[ترجمه ترگمان]من گناه اصلی پزشک را مرتکب شدم؛ من با بیمارم درگیر شدم
[ترجمه گوگل]من مرتکب گناهی پزشک کردم که با بیمارانم درگیر شدم

8. This is a matter of cardinal significance.
[ترجمه ترگمان]این یک امر مهم و مهم است
[ترجمه گوگل]این مسئله اهمیت اساسی است

9. They were encouraged by a promise from Cardinal Winning.
[ترجمه ترگمان]آن ها به وعده کاردینال Winning تشویق شدند
[ترجمه گوگل]آنها توسط قول Cardinal Winning تشویق شدند

10. As a salesman, your cardinal rule is to do everything you can to satisfy a customer.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک فروشنده، قاعده اصلی شما این است که هر کاری که می توانید انجام دهید تا مشتری را راضی کنید
[ترجمه گوگل]به عنوان یک فروشنده، قاعده اصلی شما این است که همه چیز را برای رضایت مشتری انجام دهید

11. Having clean hands is one of the cardinal rules when preparing food.
[ترجمه ترگمان]داشتن دست تمیز یکی از قوانین اصلی در هنگام آماده کردن غذا است
[ترجمه گوگل]داشتن دست های پاک، هنگام تهیه غذا یکی از قواعد اصلی است

12. We batted a cardinal question of right and wrong.
[ترجمه ترگمان]ما به یک سوال اصلی از درست و غلط ضربه زدیم
[ترجمه گوگل]ما یک سوال اساسی از حق و اشتباه گرفتیم

13. He committed the cardinal sin of criticizing his teammates.
[ترجمه ترگمان]او گناه اصلی انتقاد از هم تیمی هایش را مرتکب شد
[ترجمه گوگل]او مرتکب گناه اصلی انتقاد از هم تیمی هایش شد

14. When Cardinal Spellman was presiding, he had such difficulty making himself understood that he had to have some one speak for him.
[ترجمه ترگمان]وقتی که Cardinal Spellman ریاست جلسه را بر عهده گرفت، به زحمت توانست بفهمد که او باید کسی را داشته باشد که با او صحبت کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که کاردینال اسپلمن رئیس جمهور شد، او دچار چنین مشکلی بود که خود را درک می کرد که باید یک نفر برای او صحبت کند

15. Thomas Cardinal Bourchier, former Archbishop of Canterbury and chancellor, was appointed to head the deputation.
[ترجمه ترگمان]تامس Cardinal، اسقف اعظم کنتربری و صدراعظم، به ریاست هیات نمایندگان منصوب شد
[ترجمه گوگل]توماس کاردینال بورچیر، اسقف اعظم کانتربری و صدر اعظم، به عنوان رئیس هیئت منصوب شد

College of Cardinals

رایزن‌کده‌ی کاردینال‌ها


We must become aware of the cardinal importance of roads and railways.

ما باید به اهمیت بنیادین راه و راه‌آهن پی ببریم.


a cardinal sin

گناه کبیره


پیشنهاد کاربران

کاردینال
لقبی مربوط به یکی از مقامات کلیسای کاتولیک

عدد اصلی

از القاب کلیسا
نوعی پرنده آواز خوان a song bird
نوعی رنگ قرمز
اساسی ، ضروری، اصلی an essential component
A cardinal rule
Prudence is a cardinal virtue


کلمات دیگر: