کلمه جو
صفحه اصلی

battalion


معنی : گردان
معانی دیگر : (ارتش امریکا) بخشی از لشکر که از سه یا چند گروهان تشکیل شده و توسط یک سرهنگ دوم فرماندهی می شود، هر گروه بزرگی که در کاری با هم همکاری کنند، (ارتش) گردان، درجمع نیروهای ارتشی

انگلیسی به فارسی

(نظامی) گردان، (در جمع) نیروهای ارتشی


گردان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a military unit usu. comprising a headquarters company and two or more infantry companies; the basic unit of a division.

(2) تعریف: a large group of people or things.
مشابه: army

- a battalion of lawyers defending their client
[ترجمه ترگمان] یک گردان از وکلا که از موکلش دفاع می کنه
[ترجمه گوگل] یک گردان وکلا که از مشتری خود دفاع می کنند

• military unit composed of two or more companies
a battalion is a large group of soldiers consisting of three or more companies.

مترادف و متضاد

گردان (اسم)
battalion, winch

military division


Synonyms: army, brigade, company, contingent, corps, force, horde, host, legion, multitude, regiment, squadron, throng, unit


جملات نمونه

1. a battalion at full strength
یک گروهان با نفرات کامل

2. engineering battalion
گردان مهندسی

3. the battalion got caught in an ambush sprung from behind
گردان از عقب مورد حمله از کمینگاه قرار گرفت.

4. the battalion was perfectly ranked
گردان را به نحو احسن آراسته ( به صف کرده) بودند.

5. a separate battalion
گردان مستقل

6. the 1st battalion of the infantry regiment
گردان اول هنگ پیاده

7. Our battalion was ordered up, too.
[ترجمه ترگمان]گردان ما هم دستور داده شد
[ترجمه گوگل]گردان ما نیز دستور داده شد

8. A Scottish battalion was marching down the street.
[ترجمه ترگمان]یک گردان اسکاتلندی در خیابان رژه می رفت
[ترجمه گوگل]یک گردان اسکاتلندی در خیابان راه می رفت

9. The battalion stood its ground in the face of repeated attacks.
[ترجمه ترگمان]گردان در مقابل حملات مکرر جای خود را گرفته بود
[ترجمه گوگل]این گردان در برابر حملات مکرر ایستاد

10. Anthony was ordered to return to his battalion.
[ترجمه ترگمان]به انتونی دستور داده شد که به گردان او برگردد
[ترجمه گوگل]آنتونی دستور داد که به گردان خود بازگردد

11. The battalion marched from the barracks to the parade ground.
[ترجمه ترگمان]گردان از سربازخانه به سوی زمین رژه رفت
[ترجمه گوگل]این گردان از سربازخانه به زمین رژه رفت

12. He joined the second battalion of the Grenadier Guards.
[ترجمه ترگمان]به گردان دوم گارد Grenadier ملحق شد
[ترجمه گوگل]او به گردان دوم گاردنر گاردنر پیوست

13. A new battalion arrived at the front.
[ترجمه ترگمان]یک گردان جدید جلو آمد
[ترجمه گوگل]یک گردان جدید به جلو وارد شد

14. Battalion always had at least one maintenance ship on call for situations like ours.
[ترجمه ترگمان]پایگاه همیشه دست کم یک کشتی تعمیرات را داشت که برای مواقع ضروری ما را تهدید می کرد
[ترجمه گوگل]گردان همیشه حداقل یک کشتی تعمیر و نگهداری در تماس با شرایط مانند ما داشته است

15. The battalion group will complete in Safra by early evening.
[ترجمه ترگمان]امشب گروه گردان در وادی صفرا کامل خواهد شد
[ترجمه گوگل]گروه گردان در روز صفر در صفرا تکمیل خواهد شد

the 1st battalion of the infantry regiment

گردان اول هنگ پیاده


Battalions of volunteers went to fight the forest fire.

دسته‌های متعددی از داوطلبان برای پیکار با آتش‌سوزی جنگل عازم شدند.


پیشنهاد کاربران

بِ تَ لی یِن

گُردان

A battalion is a military unit, typically consisting of 300 to 1000 soldiers commanded by a lieutenant colonel, and subdivided into a number of companies. In some countries, battalions are exclusively infantry, while in others battalions are unit - level organizations.


کلمات دیگر: