کلمه جو
صفحه اصلی

deadpan


معنی : قیافه خشک و بی روح، قیافه خشک و بی روح داشتن
معانی دیگر : با قیافه گیری، با قیافه ی ساختگی، (برای پنهان سازی شوخی وغیره قیافه ی جدی گرفتن) قیافه گرفتن، (چهره - عمدا) بی حالت یا بی بیان شدن یا کردن، (با قیافه گرفتن) گفتن یا کردن، قیافه ی ساختگی (به منظور پنهان کردن شوخی و غیره)، قیافه گیری

انگلیسی به فارسی

(برای پنهان‌سازی شوخی و غیره قیافه‌ی جدی گرفتن) قیافه گرفتن، (چهره - به‌عمد) بی‌حالت یا بی‌بیان شدن یا کردن، قیافه خشک و بی‌روح، قیافه خشک و بی‌روح داشتن


سرگردان، قیافه خشک و بی روح، قیافه خشک و بی روح داشتن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: showing no emotion; blank and expressionless.
متضاد: expressive
مشابه: stony

- As a comedian, he's known for his deadpan style.
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک کمدین معروف به سبک deadpan معروف است
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک کمدین، به خاطر سبک مرده او شناخته شده است
- Her usually lively face now wore a deadpan expression.
[ترجمه ترگمان] صورت usually مثل قیافه خشک و بی روح به خود گرفته بود
[ترجمه گوگل] چهره ی معمولی پر جنب و جوشش در حال حاضر نامیده می شود
قید ( adverb )
• : تعریف: in a deadpan fashion.

- He said all this absolutely deadpan, and we couldn't tell if he was serious or joking.
[ترجمه ترگمان] او همه این ها را با قیافه ساختگی گفت و ما نمی توانستیم بگوییم که او جدی است یا شوخی می کند
[ترجمه گوگل] او همه اینها را کاملا بی رحمانه اعلام کرد و نمی توانستیم بگوییم که او جدی است و یا شوخی می کند
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: deadpans, deadpanning, deadpanned
• : تعریف: to act or utter in a deadpan manner.

- He deadpanned, never revealing how shocked he was.
[ترجمه ترگمان] او که هرگز آشکار نمی کرد که چقدر شوکه شده بود
[ترجمه گوگل] او ضعیف شده است، هرگز نشان نمی دهد که چگونه شوکه شد
- She deadpans her lines, and the audience occasionally gets bored.
[ترجمه ترگمان] او خطوط خود را مرتب می کند، و حضار گاهی ملول می شوند
[ترجمه گوگل] او خطوط خود را از بین می برد و مخاطبان گاهی اوقات خسته می شوند

• expressionless, without emotion
if you do something deadpan, you appear to be serious and are hiding the fact that you are joking or teasing. adverb here but can also be used as an adjective. e.g. he speaks in a deadpan way.

مترادف و متضاد

قیافه خشک و بی روح (اسم)
deadpan

قیافه خشک و بی روح داشتن (فعل)
deadpan

expressionless


Synonyms: blank, impassive, nobody home, poker-faced, serious, stony, straight-faced, unreadable, vacant, wooden


جملات نمونه

1. she looked at me deadpan
در حالی که قیافه گرفته بود به من نگاه می کرد.

2. She delivered her monologue in a deadpan voice.
[ترجمه ترگمان]با صدای خشک و ساختگی خودش را به زبان آورد
[ترجمه گوگل]او صدای ملودرام خود را به صدا درآورد

3. She looked up, completely deadpan.
[ترجمه ترگمان]او با قیافه ساختگی به بالا نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او نگاه کرد، کاملا سرگردان بود

4. She looked over at Linda, deadpan, and raised two fingers.
[ترجمه ترگمان]او با قیافه ساختگی و ساختگی به لیندا نگاه کرد و دو انگشتش را بالا برد
[ترجمه گوگل]او در لیندان نگاه کرد و به دو انگشت اشاره کرد

5. With his Soft Machine background, his deadpan baritone, his witty lyrics and catchy tunes, how could he fail?
[ترجمه ترگمان]با سابقه ماشین نرم او، baritone و آهنگ های هیجان انگیز او، چطور ممکن است شکست بخورد؟
[ترجمه گوگل]با پس زمینه Soft Machine او، باریتون مرده او، اشعار عجیب و غریب و آهنگ های جذاب، چگونه او می تواند شکست؟

6. Garcia turns in another soulful-eyed but deadpan performance.
[ترجمه ترگمان]گارسیا در یکی دیگر از برنامه های تلویزیونی با چشمانی پر زرق و برق به دور خود می چرخد
[ترجمه گوگل]گارسیا در یکی دیگر از کارهای روحانی چشم، اما دراز کشیده است

7. Some people find it harder to catch a deadpan humor, which makes it more charming.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم آن را سخت تر می کنند تا شوخ طبعی ساختگی پیدا کنند و آن را جذاب تر جلوه دهد
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم به سختی می توانند طنز را از بین ببرند، که جذاب تر می شود

8. He is good at delivering jokes in a deadpan way.
[ترجمه ترگمان]او با ساختگی کردن شوخی کردن خوب است
[ترجمه گوگل]او در خلال خستگی ناکارآمد است

9. You know that face – deadpan, with a normal sarcastic delivery.
[ترجمه ترگمان]تو این قیافه رو با قیافه ساختگی و sarcastic معمولی می شناسی
[ترجمه گوگل]شما می دانید که چهره - سرگردان، با تحویل سارکوم طبیعی

10. I gave him a deadpan look said, so much I walked upstairs.
[ترجمه ترگمان]او با قیافه ساختگی به او نگاه کرد و من به طبقه بالا رفتم
[ترجمه گوگل]من به او نگاه نکردن گفتم، خیلی بالا رفتم

11. Some people don't catch his deadpan humor, that makes it even funnier.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم شوخی و شوخی او را نمی دانند که آن را حتی funnier می کند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم طنز مرگبار خود را نمی گیرند، که باعث می شود حتی جالب تر نیز باشد

12. Chandler: ( deadpan ) Yes, and we're very excited about it.
[ترجمه ترگمان]چندلر: (ساختگی)بله، و ما در مورد آن خیلی هیجان زده هستیم
[ترجمه گوگل]Chandler: (deadpan) بله، و ما در مورد آن بسیار هیجان زده هستیم

13. Rudd is a comedic genius with the snarky deadpan, and he's often the high point of any film even when it's no more than a glorified cameo.
[ترجمه ترگمان]Rudd یک نابغه کمدی است با ساختگی و ساختگی، و اغلب نقطه اوج هر فیلم است، حتی زمانی که چیزی بیش از یک cameo مجلل نیست
[ترجمه گوگل]رادو یک نابغه کمدی است که با سرسختی تند و تیز است و اغلب نقطه عطفی در هر فیلم است حتی زمانی که آن چیزی نیست جز عکاسی شکوهمند

14. Allen is a real deadpan. He is not good at playing a part in comedy.
[ترجمه ترگمان]الن با قیافه ساختگی و ساختگی حرف می زند او در ایفای نقش در کمدی خوب نیست
[ترجمه گوگل]آلن یک سرگردان واقعی است او در کمدی بازی نمی کند

15. When you come on stage, look like a deadpan.
[ترجمه ترگمان]وقتی تو روی صحنه اومدی مثل یه قیافه خشک و بی روح به نظر می رسی
[ترجمه گوگل]هنگامی که روی صحنه می روید، به نظر می آید که یک سر و صدا است

she looked at me deadpan.

در‌حالی که قیافه گرفته بود، به من نگاه می‌کرد.


She told the joke deadpan.

او با قیافه‌ای جدی جوک گفت.


پیشنهاد کاربران

چهره بی احساس

طنزی که گوینده آن قیافه ای خشک و سرد بر چهره دارد ( خود گوینده طنز به هیچ عنوان احساسات خود را بروز نمی دهد و نمی خندد ) .
Something humorous is being said without showing favial expressions and with emotional neutrality
Dry humor
Dry wit humor


کلمات دیگر: