کلمه جو
صفحه اصلی

daytime


معنی : روز، هنگام روز، مدت روز
معانی دیگر : روز (زمان میان سپیده دم و غروب آفتاب)، روز هنگام (در مقابل شب هنگام: night-time)

انگلیسی به فارسی

روز، هنگام روز، مدت روز


روزی، روز، هنگام روز، مدت روز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the time between dawn and evening.
مشابه: light

• hours of the day, time between sunrise and sunset
daytime is the part of a day when it is light.

مترادف و متضاد

روز (اسم)
day, daytime

هنگام روز (اسم)
daytime

مدت روز (اسم)
daytime

جملات نمونه

1. he kennels his dog during daytime
او روزها سگش را در لانه نگه می دارد.

2. he works nights and sleeps during daytime
شب ها کار می کند و در طول روز می خوابد.

3. some forests are dark even in the daytime
برخی جنگل ها حتی در روز هم تاریک اند.

4. I can't sleep in the daytime.
[ترجمه ترگمان]روزها نمی توانم بخوابم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم در روز بخوابم

5. We left in the daytime so as not to arouse suspicion.
[ترجمه ترگمان] روز رو جا گذاشتیم تا مشکوک نشه
[ترجمه گوگل]ما روز را ترک کردیم تا شک نکنیم

6. Some animals are inactive during the daytime.
[ترجمه ترگمان]بعضی از حیوانات در طول روز غیرفعال هستند
[ترجمه گوگل]برخی از حیوانات در طول روز غیر فعال هستند

7. In the daytime he stayed up in his room, sleeping, or listening to music.
[ترجمه ترگمان]روزها در اتاق خود می ماند و می خوابید، یا به موسیقی گوش می داد
[ترجمه گوگل]در همان روز او در اتاق خود ماند و خوابید یا گوش دادن به موسیقی

8. This is daytime television at its most anodyne.
[ترجمه ترگمان]این، تلویزیون روز در most است
[ترجمه گوگل]این تلویزیون روزانه در آنتیوی بیشتر است

9. You hardly ever see owls in the daytime.
[ترجمه ترگمان]تو روز که دی گه هیچ وقت جغد ندیدی
[ترجمه گوگل]شما در طول روز به سختی می بینید جغدها

10. Daytime temperatures never fell below 80?F.
[ترجمه ترگمان]در این روزها دمای روزانه زیر ۸۰ درجه کاهش پیدا نکرده است؟ اف
[ترجمه گوگل]دماهای روزانه هرگز کمتر از 80 درجه فارنهایت نبود

11. Please give a daytime telephone number.
[ترجمه ترگمان]لطفا شماره تلفنی روز را بدهید
[ترجمه گوگل]لطفا یک شماره تلفن روزانه بفرستید

12. Your body temperature is higher in the daytime than at night.
[ترجمه ترگمان]دمای بدن در طول روز بیشتر از شب است
[ترجمه گوگل]دمای بدن شما در روز بیشتر از شب است

13. Bats sleep in the daytime and come out to hunt for food at night.
[ترجمه ترگمان]خفاش ها در طول روز می خوابند و برای یافتن غذا در شب بیرون می ایند
[ترجمه گوگل]خفاش ها در روز می خوابند و در شب برای شکار غذا می آیند

14. The new daytime soap opera has yet to show signs that it's clicking with the television audience.
[ترجمه ترگمان]اپرا صابون روز جدید هنوز علائمی را نشان می دهد که بر روی مخاطبان تلویزیونی کلیک می کنند
[ترجمه گوگل]اپرا صابون روزانه هنوز نشانه هایی را نشان می دهد که با تماشاگر تلویزیون تماشا می کند

15. Daytime television tended to remind her too forcefully of her own situation.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون، که روزها بود، بیشتر به او یادآوری می کرد که وضعیت خودش را به شدت تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه گوگل]تلویزیون روزانه تمایل داشت او را به زور از موقعیت خود به او یادآوری کند

16. The park is open during daytime throughout the summer.
[ترجمه ترگمان]این پارک در طول روز در سرتاسر تابستان باز است
[ترجمه گوگل]پارک در طول روز در تابستان باز است

Some forests are dark even in the daytime.

برخی جنگل‌ها حتی در روز هم تاریک‌اند.


پیشنهاد کاربران

وقت روز مدت زمان روز

در طولروز

طول روز ( از طلوع تا غروب ) ، یا به عبارتی همون اصطلاح روز خودمون که به معنای زمانی از شبانه روزه که هوا روشنه
مغرب ( زمانی که نه کامل شبه و نه کامل روز )

هنگام روز
مدت روز
روز
And etc


کلمات دیگر: