کلمه جو
صفحه اصلی

caloric


معنی : مربوط به کالری
معانی دیگر : (ماده ی تخیلی که در قدیم فکر می کردند می سوزد و اکسیده می شود) کالوریک

انگلیسی به فارسی

مربوط به کالری


کالری، مربوط به کالری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: caloricity (n.)
(1) تعریف: of or pertaining to calories, as in food.

(2) تعریف: of or pertaining to heat.

• pertaining to calories; pertaining to heat

مترادف و متضاد

مربوط به کالری (صفت)
caloric

جملات نمونه

1. Daily total caloric requirements were calculated from Long's equation modified for ideal body weight.
[ترجمه ترگمان]کل الزامات کالری از معادله طولانی اصلاح شده برای وزن ایده آل بدن محاسبه شدند
[ترجمه گوگل]الزامات کل کالری روزانه از معادله لانگ اصلاح شده برای وزن ایده آل بدن محاسبه شد

2. But for some, filling up on greasy, caloric food isn't a choice.
[ترجمه ترگمان]اما برای بعضی ها، غذای چرب و داغ، انتخاب دیگه ای نیست
[ترجمه گوگل]اما برای بعضی ها، غذای چرب و پر کالری را انتخاب نمی کند

3. Low caloric polydextrose also called indigestible dextrin, was a kind of water - solvable dietary fiber product.
[ترجمه ترگمان]polydextrose کم کالری نیز indigestible dextrin نامیده شد که نوعی از محصول رژیم غذایی قابل حل در آب بود
[ترجمه گوگل]پلیdextrose کم کالری نیز dextrin نامرغوب نامیده می شد، نوعی از محصول فیبر غذایی رقیق شده بود

4. In the designed thermoelectric device, high caloric value liquid fuel and high energy store PCM fuels were used as heat source while low phase transition temperature PCM as heat sink.
[ترجمه ترگمان]در دستگاه thermoelectric طراحی شده، سوخت مایع با ارزش کالری بالا و ذخیره انرژی بالا سوخت ها به عنوان منبع گرما مورد استفاده قرار گرفتند در حالی که دمای انتقال فاز پایین به عنوان سینک گرمایی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در دستگاه ترموالکتریک طراحی شده، سوخت مایع با ارزش کالری بالا و سوخت های PCM در فروشگاه های با انرژی بالا به عنوان منبع حرارت در حالی که دمای انتقال PCM کم فاز به عنوان گرمای خنک کننده استفاده می شود

5. Moreover, its'voltage, electric current, power dissipation, and caloric value are very small.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ولتاژ آن، جریان الکتریکی، اتلاف توان و مقدار کالری خیلی کوچک هستند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ولتاژ آن، جریان الکتریکی، ولتاژ برق، و مقدار کالری بسیار کوچک است

6. We observed the influence of aging or caloric restriction (CR) on pancreatic beta cell senescence and its insulin secretion.
[ترجمه ترگمان]ما تاثیر of یا محدودیت کالری (CR)در سلول بتای لوزالمعده و ترشح انسولین آن را مشاهده کردیم
[ترجمه گوگل]ما مشاهده شد که محدودیت پیری یا کالری (CR) بر پیری سلول پانکراس بتا و ترشح انسولین آن است

7. The caloric content of leaf and stolon increased while that of inflorescence decreased with the rising of QAP.
[ترجمه ترگمان]مقدار کالری of و stolon افزایش یافت در حالی که that با افزایش of کاهش یافت
[ترجمه گوگل]محتوای کالری برگ و استالن افزایش یافته است در حالی که افزایش گلدهی گل آذین با افزایش QAP

8. Caloric restriction has consistently produced health benefits for animals.
[ترجمه ترگمان]این محدودیت به طور مداوم فواید سلامتی برای حیوانات ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]محدودیت کالری به طور مداوم مزایای سلامتی برای حیوانات را تولید می کند

9. Caloric requirements are determined by the National Research Council formula for basal energy expenditure (BEE).
[ترجمه ترگمان]الزامات تایید شده توسط فرمول شورای تحقیقات ملی برای هزینه های انرژی اساسی (BEE)تعیین می شوند
[ترجمه گوگل]الزامات کالری توسط فرمول شورای تحقیقات ملی برای هزینه انرژی پایه (BEE) تعیین می شود

10. A new low caloric fat salatrim was prepared by chemically catalyzed interesterification.
[ترجمه ترگمان]A با کالری کم کالری جدید با کاتالیز شیمیایی کاتالیز شده شیمیایی تهیه شد
[ترجمه گوگل]سلاتیم چربی با کالری کم کالری به وسیله تعامل شیمیایی کاتالیز شده تهیه شد

11. The toxicology experiment shows that the low caloric fat is safe and innoxious.
[ترجمه ترگمان]آزمایش سم شناسی نشان می دهد که چربی کم کالری، ایمن و ایمن است
[ترجمه گوگل]آزمایش سم شناسی نشان می دهد که چربی کم کالری بی خطر و بی خطر است

12. His appetite became ravenous and his caloric intake doubled, yet he lost 10 kg.
[ترجمه ترگمان]اشتهایش ravenous شد و جذب کالری او دو برابر شد، با این حال ۱۰ کیلوگرم را از دست داد
[ترجمه گوگل]اشتهای او شدید و مصرف کالری او دو برابر شد، اما او 10 کیلوگرم را از دست داد

13. Therefore, carbohydrates may be caloric, partially caloric, or essentially noncaloric.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کربوهیدرات ممکن است کالری، کالری و یا اساسا noncaloric باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، کربوهیدرات ها ممکن است کالری، بخشی از کالری یا عمدتا غیر کالری باشند

14. Predominantly affecting young women, the central feature of this disorder is an abnormally low weight achieved by extreme caloric restriction.
[ترجمه ترگمان]predominantly که بر زنان جوان تاثیر می گذارد، ویژگی اصلی این اختلال، کاهش غیر نرمالی است که به واسطه محدودیت کالری شدید به دست می آید
[ترجمه گوگل]یکی از مهمترین ویژگی های این اختلال در زنان جوان، وزن غیرطبیعی کم است که با محدودیت های شدید کالری ایجاد می شود


کلمات دیگر: