معنی : در بستر خوابیده، گیاه خزنده
معانی دیگر : تکیه داده، خوابیده، لم داده، دراز به دراز
decumbent
معنی : در بستر خوابیده، گیاه خزنده
معانی دیگر : تکیه داده، خوابیده، لم داده، دراز به دراز
انگلیسی به فارسی
در بستر خوابیده، گیاه خزنده
دائمی، در بستر خوابیده، گیاه خزنده
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: decumbence (n.), decumbency (n.)
مشتقات: decumbence (n.), decumbency (n.)
• (1) تعریف: leaning or lying down; reclining.
• (2) تعریف: in botany, lying along the ground with the growing end turned upward.
- a decumbent branch
[ترجمه ترگمان] شاخه درختی
[ترجمه گوگل] یک شاخه دائمی
[ترجمه گوگل] یک شاخه دائمی
• lying down; reclining on the ground; (botany) growing in the direction of the ground (plants that lie along the ground but have a tip that grows upward); (zoology) growing flat (hair or bristles which grow flat or lie along a surface)
مترادف و متضاد
در بستر خوابیده (صفت)
decumbent
گیاه خزنده (صفت)
decumbent
کلمات دیگر: