کلمه جو
صفحه اصلی

camping


معنی : خیل، اردو زدن
معانی دیگر : بیتوته در هوای آزاد، اردو زیستی

انگلیسی به فارسی

بیتوته در هوای آزاد، اردو زیستی، اردو


چادر زدن، اردو زدن، خیل


انگلیسی به انگلیسی

• act of temporarily living in a camp
if you go camping you go somewhere and stay in a tent there, usually as a holiday.

مترادف و متضاد

خیل (اسم)
troop, tribe, strain, bivouac, camping, regiment, cavalry, camp, camping ground, drove of horses

اردو زدن (اسم)
camping

جملات نمونه

1. camping outfit
وسایل اردو

2. camping
بیتوته در هوای آزاد،اردو زیستی،اردو

3. camping equipment
تجهیزات اردو (مثل چادر و کیسه خواب و چراغ قوه و غیره)

4. we decided to go camping in the mountains only with our sleeping bags
تصمیم گرفتیم فقط باکیسه های خواب خود در کوهستان بیتوته کنیم.

5. After a week of camping, I really needed a bath.
[ترجمه ترگمان]بعد از یه هفته کمپ من واقعا به حموم نیاز داشتم
[ترجمه گوگل]بعد از یک هفته از کمپ، من واقعا به حمام نیاز داشتم

6. All his camping gear was packed in the rucksack.
[ترجمه ترگمان]تمام وسایل his را داخل کوله پشتی گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]تمام وسایل کمپینگ خود را در کوله پشتی بسته بندی شده بود

7. The students love camping out in summer holidays.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان عاشق کمپینگ در تعطیلات تابستانی هستند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در تعطیلات تابستانی از کمپینگ لذت می برند

8. Our camping trip was spoilt by bad weather.
[ترجمه ترگمان]اردوی تفریحی ما به خاطر هوای بد به هم ریخته بود
[ترجمه گوگل]سفر کمپینگ ما توسط آب و هوای بد خراب شد

9. I went camping for a week and enjoyed every minute of it.
[ترجمه ترگمان]یه هفته رفتم اردو و از هر دقیقه اش لذت بردم
[ترجمه گوگل]من برای یک هفته کمپینگ رفتم و از هر لحظه از آن لذت بردم

10. What he liked best about scouting was camping out.
[ترجمه ترگمان]چیزی که اون دوست داشت تو گشت زنی بود
[ترجمه گوگل]آنچه را که او بهترین را در مورد ناخودآگاه دوست داشت، کمپینگ بود

11. Her latest flight of fancy is to go camping in the Sahara desert!
[ترجمه ترگمان]آخرین پرواز رویایی او این است که در صحرا به اردو برود!
[ترجمه گوگل]آخرین پرواز فانتزی این است که در صحرای سحر آمیز به اردو بپردازیم!

12. If you go camping you'll have to rough it.
[ترجمه ترگمان]اگر شما به چادر بروید، باید آن را خشن کنید
[ترجمه گوگل]اگر به کمپینگ بروید باید آن را خشن کنید

13. Camping and caravanning attract people of all ages.
[ترجمه ترگمان]کمپ زدن و جذب کردن مردم در تمام طول سال ها
[ترجمه گوگل]کمپینگ و کاروانسری جذب افراد در تمام سنین است

14. They went camping in the wilds.
[ترجمه ترگمان] اونا رفتن به کمپ طبیعت
[ترجمه گوگل]آنها در وحشی به اردو زدن رفتند

15. The boys attempted to leave for camping but were stopped by their parents.
[ترجمه ترگمان]پسرها سعی کردند به اردو بروند، اما پدر و مادرشان متوقف شدند
[ترجمه گوگل]پسران سعی کردند به کمپینگ بروند اما پدر و مادرشان متوقف شده بودند

پیشنهاد کاربران

پیک نیک رفتن

کمپ رفتن

چادر زدن ( خوابیدن در چادر )

اردو زدن

چادر زدن، اردو زدن
یا
کمپین، پویش

کمپ زدن


کلمات دیگر: