کلمه جو
صفحه اصلی

call up


معنی : جمع کردن، احضار کردن، بخاطر آوردن، تذکر دادن
معانی دیگر : جلسه را رسمی کردن، (در جلسه) درخواست رعایت سکوت را کردن، 1- به خاطر آوردن، یادآور شدن 2- (به خدمت نظام) احضار کردن 3- تلفن زدن، احضار برای فعالیت های نظامی، دستور ارسال گزارش، شیپور احضار، بخاطر اوردن

انگلیسی به فارسی

احضار برای فعالیت‌های نظامی، دستور ارسال گزارش، شیپور احضار، به‌خاطر آوردن، تذکر دادن، جمع کردن


احضار کردن، جمع کردن، بخاطر آوردن، تذکر دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: call-ups
• : تعریف: an order to a large number of people to report for active military duty.
مشابه: levy

• make a telephone call; recruit, mobilize
if a person gets their call-up papers, they receive an official order to join the armed forces.
a call-up is a time when people are officially ordered to report for service in the armed forces.

مترادف و متضاد

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

احضار کردن (فعل)
adduce, call up, summon, evoke, call, invite, invocate

بخاطر آوردن (فعل)
call up, mind, recall, remember, recollect, reminisce

تذکر دادن (فعل)
warn, call up, mind

جملات نمونه

1. You can use the search facility to call up all the occurrences of a particular word in a document.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از امکانات جستجو برای تماس با همه رخدادهای یک کلمه خاص در یک سند استفاده کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید از امکانات جستجو برای فراخوانی همه رخدادهای یک کلمه خاص در یک سند استفاده کنید

2. OK, I'll call up again later.
[ترجمه ترگمان]باشه، بعدا دوباره زنگ می زنم
[ترجمه گوگل]خوب، بعدا دوباره تماس خواهم گرفت

3. Local people believe she can call up the spirits of the dead.
[ترجمه ترگمان]مردم محلی اعتقاد دارن که می تونه ارواح مرده ها رو خبر کنه
[ترجمه گوگل]مردم محلی معتقدند که او می تواند ارواح مرده ها را فراخواند

4. Call up the office and ask for Mr. Morgan.
[ترجمه ترگمان]دفتر را صدا کن و از آقای مورگان بپرس
[ترجمه گوگل]تماس با دفتر و درخواست آقای مورگان

5. They will call up the reserves.
[ترجمه ترگمان]آن ها این ذخایر را اعلام خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها ذخایر را فرا می گیرند

6. Sometimes I'd even call up at 4 a. m.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقتا ساعت ۴ صبح زنگ می زنم ام
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من حتی در 4 a تماس می گیرم متر

7. I'm going to call up and cancel my subscription.
[ترجمه ترگمان]می خواهم زنگ بزنم و subscription را لغو کنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم تا اشتراک خود را لغو کنم

8. Call up and make a reservation for o'clock.
[ترجمه ترگمان]زنگ بزن و یه جا رزرو کن
[ترجمه گوگل]تماس بگیرید و ساعت را رزرو کنید

9. Then, as you walk into the real meeting, call up the visualized, positive interaction.
[ترجمه ترگمان]سپس هنگامی که وارد یک جلسه واقعی می شوید، مکالمه تجسم شده و مثبت را فرا بخوانید
[ترجمه گوگل]سپس، همانطور که در جلسه واقعی راه می روید، تعامل تجسم و مثبت را فرا می گیرید

10. Kennedy might call up a minor bureaucrat to check on a detail.
[ترجمه ترگمان]کندی ممکنه یه مامور یاغی رو خبر کنه که جزئیات رو بررسی کنه
[ترجمه گوگل]کندی ممکن است یک بوروکرات کوچک را برای بررسی جزئیات آماده کند

11. Knowing that it would call up the fighter bombers, the convoy scattered into whatever cover could be found.
[ترجمه ترگمان]این کاروان با آگاهی از اینکه بمب گذاران جنگنده را فرا می خواند، به هر پوششی که بتوان یافت، تقسیم شد
[ترجمه گوگل]شناختن این که بمب افکن های جنگنده را فراخوانی می کند، کاروان پراکنده به هر پوشش می تواند یافت شود

12. G. . Kennan wants to call up the National Guard.
[ترجمه ترگمان]G Kennan میخواد گارد ملی رو خبر کنه
[ترجمه گوگل]G کنان می خواهد با گارد ملی تماس بگیرد

13. A crystal ball in which one can call up the past?
[ترجمه ترگمان]یک توپ بلورین در کدام یک از آن ها می تواند گذشته را صدا بزند؟
[ترجمه گوگل]توپ بلوری که در آن می تواند گذشته را فراخوانی کند؟

14. But Jackson soon had to call up his reserves.
[ترجمه ترگمان]ولی جکسون به زودی مجبور شد تا ذخایر خود را اعلام کند
[ترجمه گوگل]اما جکسون به زودی مجبور شد از ذخایر خود استفاده کند

15. High marks offer a reward for call up wooden floor board advertising verbals!
[ترجمه ترگمان]علائم بالا یک پاداش برای فراخوانی سیستم سکوی چوبی برای تبلیغ کنندگان تبلیغ می کنند!
[ترجمه گوگل]علامت های بالا پاداش برای تماس با دفتر سخنرانی تبلیغاتی تخته چوبی ارائه می دهد!

پیشنهاد کاربران

( Telephone ( v
به معنای تلفن زدن

احضار کردن ( روح )
She can call up the spirits of the dead.
"Knocking on wood" was a way of calling up the friendly spirit to protect one from harm.


فراخواندن

به کسی تلفن زدن.

کمک گرفتن از


کلمات دیگر: