کلمه جو
صفحه اصلی

banishment


معنی : تبعید، اخراج، نفی
معانی دیگر : تبعید، اخراج

انگلیسی به فارسی

تبعید، اخراج


تبعید، اخراج، نفی


انگلیسی به انگلیسی

• exile; expulsion
banishment is the act of banishing someone, or the state of being banished; a literary word.

مترادف و متضاد

تبعید (اسم)
exile, banishment, deportation, expulsion, transportation, transmigration, proscription

اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication

نفی (اسم)
exile, banishment, negation

exile


Synonyms: expatriation, deportation, expulsion, dismissal, ostracism, removal, ouster


Antonyms: inclusion, welcoming


جملات نمونه

1. Banishment was better than this cold shoulder.
[ترجمه ترگمان]banishment از این شانه سرد بهتر بود
[ترجمه گوگل]Banishment بهتر از این شانه سرد بود

2. Moeller said, " EU is against banishment and collective punishment. Those are not ways to solve the problem. "
[ترجمه ترگمان]Moeller گفت: \" اتحادیه اروپا مخالف تبعید و مجازات جمعی است اینها راه هایی برای حل این مشکل نیستند \"
[ترجمه گوگل]مولر گفت: اتحادیه اروپا مخالف تبعید و مجازات جمعی است اینها راه حل برای حل مشکل نیست quot؛

3. Qu Yuan suffered banishment as the victim of a court intrigue.
[ترجمه ترگمان]یوآن به عنوان قربانی توطئه دادگاه، مورد تبعید قرار گرفت
[ترجمه گوگل]کو یوان به عنوان قربانی یک دسیسه دادگاه دچار تبعید شد

4. Her desire for respect led to banishment.
[ترجمه ترگمان]آرزوی احترام او به این تبعید بود
[ترجمه گوگل]تمایل او به احترام باعث تبعید شد

5. Shamen island is descryibed as a dreary banishment site and as a romantic fairy place.
[ترجمه ترگمان]جزیره Shamen به عنوان یک مکان تبعید شده و به عنوان یک مکان افسانه ای عاشقانه است
[ترجمه گوگل]جزیره شامن به عنوان یک مکان وحشتناک تبعید و به عنوان یک مکان پری عاشقانه توصیف می شود

6. I quickly translated her act of banishment into my own deliberate act of self - exile.
[ترجمه ترگمان]من به سرعت عملش را در عمل عمدی خود از تبعید ترجمه کردم
[ترجمه گوگل]من به سرعت اقدام به تبعید او را به اقدام خود تبعیدی عمدی تبدیل کردم

7. His banishment shocked us all.
[ترجمه ترگمان]تبعید او همه ما را شوکه کرد
[ترجمه گوگل]تبعید او همه ما را شوکه کرد

8. He was sent into banishment.
[ترجمه ترگمان]او را به تبعید فرستادند
[ترجمه گوگل]او را به تبعید فرستادند

9. The old king returned to power after ten years' banishment.
[ترجمه ترگمان]پادشاه پیر پس از ده سال تبعید به قدرت بازگشت
[ترجمه گوگل]پادشاه پیر پس از ده سال به قدرت بازگشت #39؛ تبعید

10. Absence from those we love is self from self - a deadly banishment. William Shakespeare
[ترجمه ترگمان]دوری از کسانی که ما دوست داریم، خود - از خود - یک تبعید مرگبار است ویلیام شکسپیر
[ترجمه گوگل]غیبت در کسانی که آنها را دوست داریم خود از خود است - یک تبعید مرگبار ویلیام شکسپیر

11. If you suspect you will be facing a greater daemon spare no effort to acquire the Banishment spell.
[ترجمه ترگمان]اگر شک داشته باشی که با یک شیطان بزرگ تر روبرو خواهی شد، هیچ تلاشی برای بدست آوردن افسون banishment نخواهی داشت
[ترجمه گوگل]اگر مشکوک هستید که برای بدست آوردن طلسم Banishment با یک دیمن بیشتر روبرو خواهید شد

12. She will make my misery more tolerable, my slavery only half-slavery, my exile less a banishment.
[ترجمه ترگمان]او بدبختی من را قابل تحمل خواهد ساخت، بردگی فقط از بردگی است، و تبعید من کم تر از تبعید است
[ترجمه گوگل]او بدبختی من را قابل تحمل تر خواهد کرد ، بردگی من فقط نیمه برده داری خواهد بود ، تبعید من کمتر تبعیدی خواهد بود

13. A training ground bust-up with a young reserve team players lies at the heart of Albert Riera's banishment from the Liverpool team.
[ترجمه ترگمان]یک تیم آموزشی با یک تیم ذخیره جوان در قلب تبعید آلبرت Riera از تیم لیورپول قرار دارد
[ترجمه گوگل]شلوغی در زمین تمرین با بازیکنان جوان تیم ذخیره در قلب اخراج شماره 39 آلبرت ریرا از تیم لیورپول نهفته است

14. We may go back to the earliest time, to the banishment from the Garden of Eden.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به اولین بار برگردیم به تبعید از باغ عدن
[ترجمه گوگل]ما ممکن است به اولین زمان ، به تبعید از باغ عدن برگردیم


کلمات دیگر: