کلمه جو
صفحه اصلی

dawdling


معنی : اتلاف وقت

انگلیسی به فارسی

دامن زدن، اتلاف وقت


انگلیسی به انگلیسی

• deliberate act of wasting time instead of working

مترادف و متضاد

اتلاف وقت (اسم)
dawdling

جملات نمونه

1. Stop dawdling and help me with these suitcases.
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن و با این چمدونا کم کم کن
[ترجمه گوگل]متوقف کردن و کمک به من با این چمدان ها

2. Stop dawdling and hurry up: we're late.
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردنه و عجله کن: دیر کردیم
[ترجمه گوگل]متزلزل و عجله کن ما دیر شده ایم

3. Stop dawdling and do something useful!
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن و یه کار مفید انجام بده
[ترجمه گوگل]توقف گمراه کردن و انجام کاری مفید!

4. Stop dawdling! We're going to be late!
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن دیرمون می شه!
[ترجمه گوگل]ببخشید! ما دیر خواهیم رسید!

5. Stop dawdling! You'll be late for school!
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن برای مدرسه دیر می کنی!
[ترجمه گوگل]ببخشید! شما برای مدرسه دیر می کنید

6. Holidaymakers were dawdling over hotel breakfasts and asking themselves whether today would bring a repeat of yesterday's sunshine.
[ترجمه ترگمان]holidaymakers در طول صبحانه های هتل تلف شدند و از خودشان سوال کردند که آیا امروز نور خورشید روز گذشته را تکرار خواهند کرد یا نه
[ترجمه گوگل]مسافران تعطیلات بیش از صبحانه هتل گول زدن و خواسته خود را که آیا امروز یک تکرار نور روز گذشته را نشان می دهد

7. I was dawdling over dessert, still killing time, when an old friend, Rose Dikas, slid into my booth.
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردن وقت تلف نکردم، هنوز وقت کشتنه، وقتی یه دوست قدیمی، رز Dikas، به اتاقک من خزید
[ترجمه گوگل]من بیش از دسر عجیب و غریب بود، هنوز هم زمان کشتن، زمانی که یک دوست قدیمی، رز Dikas، به غرفه من اسلاید

8. Hurry up! Quit dawdling!
[ترجمه ترگمان]! عجله کن وقت تلف نکن
[ترجمه گوگل]عجله کن! گول زدن

9. He has been dawdling his time away.
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردنه
[ترجمه گوگل]او وقت خود را دور کرده است

10. They had been dawdling over the dishes, and their eyes had frequently met.
[ترجمه ترگمان]تمام غذاها را صرف می کردند و چشمانشان همیشه با هم تلاقی کرده بود
[ترجمه گوگل]آنها بیش از ظروف سرگردان بودند و چشمانشان اغلب ملاقات می کردند

11. Stop dawdling and finish your work!
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن و کارت رو تموم کن
[ترجمه گوگل]متوقف کردن غرق شدن و کار خود را پایان دهید!

12. The cow was dawdling the fields.
[ترجمه ترگمان]گاو مشغول جست و جوی مزارع بود
[ترجمه گوگل]گاو مزرعه را مزرعه می داند

13. If you keep dawdling along, you will surely be fired.
[ترجمه ترگمان]اگه وقت تلف کنی حتما اخراج میشی
[ترجمه گوگل]اگر شما همچنان در حال گشت و گذار باشید، مطمئنا اخراج خواهید شد

14. If you go on dawdling like this, when will you ever be able to finish?
[ترجمه ترگمان]اگه وقت تلف کنی، کی می خو ای تمومش کنی؟
[ترجمه گوگل]اگر به این موضوع غبطه بردارید، چه زمانی می توانید به پایان برسید؟

پیشنهاد کاربران

وقت تلف کردن

Waste time

وقت کُشی= اتلاف وقت


کلمات دیگر: