1. She had been in a deathlike state for at least 40 minutes.
[ترجمه ترگمان]حداقل ۴۰ دقیقه در حال مرگ بود
[ترجمه گوگل]او حداقل 40 دقیقه در یک کشور مرگبار بوده است
2. W learned later, the gardener looked deathlike and didn't say a word when he woke up in the morning on his last day.
[ترجمه ترگمان]وقتی صبح روز آخر از خواب بیدار شد، باغبان مرده به نظر می رسید و حتی یک کلمه هم نگفت
[ترجمه گوگل]بعدا متوجه شدم، باغبان نگاهی به مرگ وحشتناک کرد و هنگامی که در آخرین روز خود صبح بیدار شد، یک کلمه نگفت
3. Her appearance was deathlike, and her look of despair very pitiful.
[ترجمه ترگمان]قیافه اش مرگبار بود و نگاهش حاکی از یاس و ناامیدی بود
[ترجمه گوگل]ظاهر او مرگ بود، و نگاه ناامیدانه او بسیار ناراحت کننده بود
4. What laughter came from her sharp deathlike face, all black eyes and white teeth, as she rode him!
[ترجمه ترگمان]چه صدای خنده دارش، همه چشمان سیاه و دندان های سفید، همچنان که او را می راند!
[ترجمه گوگل]چه خنده ای از چهره مرگبار تیز خود، همه چشمان سیاه و سفید و دندان های سفید، به او راند!
5. His young and fair features were almost as deathlike as those of the form beside him, and almost as fixed: but his was the hush of exhausted anguish, and hers of perfect peace.
[ترجمه ترگمان]چهره جوان و زیبای او تقریبا مانند کسانی بود که در کنارش ایستاده بودند و تقریبا به همان اندازه ثابت بودند: اما آرامش غم و اندوه او بود و آرامش او از آرامش کامل
[ترجمه گوگل]ویژگی های جوان و منصفانه او تقریبا به اندازه مرگ و میانه ای از شکل در کنار او بود و تقریبا به همان اندازه ثابت شده بود: اما او از ترس خستگی ناپذیر و آرامش کامل برخوردار بود
6. The deathlike inactivity of the winter earth is only an illusion.
[ترجمه ترگمان]عدم فعالیت مرگبار در زمین فقط یک توهم است
[ترجمه گوگل]عدم فعالیت مرگ زمین زمینی تنها توهم است
7. A more than deathlike silence then reigned in the house.
[ترجمه ترگمان]سکوت مرگباری در خانه حک مفرما بود
[ترجمه گوگل]بیش از سکوت مرگبار، سپس در خانه سلطنت کرد
8. Several that I saw were very old, bearded, emaciated and grim and deathlike, instead of babies, grown men.
[ترجمه ترگمان]چند نفر که من دیدم بسیار پیر و نحیف و نحیف و نحیف بودند به جای نوزادان، مردان بزرگ
[ترجمه گوگل]تعدادی که من دیدم بسیار قدیمی، ریشو، خسته و مبهم و مرگبار بود، به جای نوزادان، مردان رشد کرد
9. A battered rucksacklay at the youth's feet, and he held a red-sealed letter with a deathlike grip.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دستش را محکم گرفته بود با حالتی مرگبار نامه را به دست گرفت و گفت:
[ترجمه گوگل]یک کوله پشتی خرد شده در پا جوانان، و یک نامه قرمز مهر و موم با یک دستگیره مرگبار برگزار کرد
10. It seemed hardly the face of a man alive, with such a deathlike hue; it was hardly a man with life in him, that tottered on his path so nervelessly, yet tottered, and did not fall!
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که مردی زنده باشد با چنان قیافه مرگبار و حتی مردی با زندگی که در او زندگی می کرد و به زحمت تلوتلو می خورد و تل و تل و خوران می رفت و سقوط نمی کرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید چهره مردی زنده بود، با چنین رنگی مرگبار؛ آن را به سختی یک مرد با زندگی در او بود، که در مسیر خود را به طرز بی عاطفه، اما سوسو زده، و نمی افتد!