کلمه جو
صفحه اصلی

deepen


معنی : گود شدن، گود کردن، عمقی شدن
معانی دیگر : ژرف کردن، عمیق کردن، بر ژرفا افزودن، ژرفتر کردن

انگلیسی به فارسی

گود کردن، گودشدن


عمیق تر، گود شدن، گود کردن، عمقی شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: deepens, deepening, deepened
• : تعریف: to make or become deep or deeper.
مشابه: enlarge

• make deeper; become deeper
to deepen something means to make it deeper.
where a river or a sea deepens, the water gets deeper.
if a situation or emotion deepens or if something deepens it, it becomes more intense.
if something deepens your knowledge of a subject, you learn more about it.
when a sound deepens or when you deepen it, it becomes lower in tone.

مترادف و متضاد

گود شدن (فعل)
hollow, deepen

گود کردن (فعل)
gull, deepen, rake up, scoop

عمقی شدن (فعل)
deepen

make depth greater


Synonyms: dig, dig out, dredge, excavate, expand, extend, hollow, scoop out, scrape out


Antonyms: fill


make more intense


Synonyms: aggravate, develop, enhance, expand, extend, grow, heighten, increase, intensate, intensify, magnify, mount, redouble, reinforce, rise, rouse, strengthen


Antonyms: lighten, pale, quieten, soften


جملات نمونه

1. Students explore new ideas as they deepen their understanding of the subject.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان ایده های جدید را بررسی می کنند و درک خود از موضوع را عمیق تر می کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان ایده های جدید را کشف می کنند، زیرا آنها درک خود را از این موضوع عمیق تر می کنند

2. Surviving tough times can really deepen your relationship.
[ترجمه ترگمان]زمان سخت باقی مانده می تواند واقعا رابطه شما را عمیق تر کند
[ترجمه گوگل]از دست رفتن سختی ها واقعا می تواند رابطه شما را تقویت کند

3. The recession continues to deepen.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی همچنان به تعمیق ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی همچنان ادامه دارد

4. We'll have to deepen the well if we want more water.
[ترجمه ترگمان]اگر آب بیشتری می خواهیم، باید چاه را عمیق تر کنیم
[ترجمه گوگل]اگر بخواهیم آب بیشتری بخوریم، باید خوب باشیم

5. Her wrinkles deepen with age.
[ترجمه ترگمان]چین و چروک صورتش با سنش عمیق تر می شود
[ترجمه گوگل]چروکهایش با سن تقویت می شود

6. He did not get a chance to deepen his knowledge of Poland.
[ترجمه ترگمان]او فرصتی به دست نیاورد تا دانش خود را درباره لهستان عمیق تر سازد
[ترجمه گوگل]او فرصتی برای تحکیم دانش خود از لهستان نداشت

7. There were plans to deepen a stretch of the river.
[ترجمه ترگمان]طرح هایی برای عمیق تر کردن امتداد رودخانه وجود داشت
[ترجمه گوگل]قصد داشتم یک دره رودخانه را عمیق تر کنم

8. It didn't seem possible for her love to deepen and grow, but it did.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که عشق او عمیق تر شود و رشد کند، اما این کار را کرد
[ترجمه گوگل]برای عشقش به عمق و رشد آن امکان نداشت، اما این کار را کرد

9. Meanwhile trees here deepen into autumn, which now means wetter, windier weather; floods and storms.
[ترجمه ترگمان]در این میان درختان در اینجا به پاییز عمیق تر می شوند که اکنون به معنای بارانی، آب و هوای بارانی، سیل و طوفان است
[ترجمه گوگل]در همین حال درختان در اینجا عمیق تر به پاییز، که در حال حاضر به معنی آب و هوای مرطوب، windier است سیل و طوفان

10. Johnny tried to deepen his voice to sound like a grown-up.
[ترجمه ترگمان]جانی سعی کرد صدایش را بلندتر کند و مثل بزرگ ترها حرف بزند
[ترجمه گوگل]جانی سعی کرد صدای خود را عمیق تر به نظر برساند

11. Traveling allows young people to deepen their understanding of other cultures.
[ترجمه ترگمان]مسافرت به جوانان این امکان را می دهد که درک خود از فرهنگ های دیگر را عمیق تر کنند
[ترجمه گوگل]مسافرت به جوانان اجازه می دهد تا درک خود را نسبت به سایر فرهنگ ها عمیق تر کنند

12. His understanding of the world continues to deepen.
[ترجمه ترگمان]درک او از جهان به تعمیق ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]درک او از جهان همچنان ادامه دارد

13. The agreement will deepen the firm's ties to Japan's electronics companies.
[ترجمه ترگمان]این توافقنامه روابط این شرکت را با شرکت های الکترونیکی ژاپن عمیق تر خواهد ساخت
[ترجمه گوگل]این توافقنامه، روابط شرکت با شرکتهای الکترونیک ژاپن را تقویت خواهد کرد

14. Canceling the gasoline tax, a la Dole, will deepen them again.
[ترجمه ترگمان]پرداخت مالیات بنزین، یک لا دول، دوباره آن ها را عمیق تر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]لغو مالیات بنزین، لاله دال، آنها را دوباره تشدید می کند

That event deepened the differences between the two countries.

آن رویداد اختلافات میان دو کشور را عمیق‌تر کرد.


پیشنهاد کاربران

بدتر شدن


افزایش یافتن
عمیق شدن
بیشتر شدن
افزایش یافتن

در رنگ آمیزی: پر رنگ شدن

به غور دربارۀ چیزی پرداختن، تعمق کردن، غوررسی کردن، به عمق موضوعی پرداختن

. Make more intense, stronger, or more marked / intensify

ژرفابخشی

1. Other social and economic developments deepen the rifts in Chinese society.
سایر تحولات اجتماعی و اقتصادی شکاف های جامعه چین را عمیق تر می کند.
2. I developed a strong desire to meet him and to take formal diksha, initiation, from him to deepen my knowledge of Saiva and Sakta worship.
من تمایل شدیدی به ملاقات با او و گرفتن دیکشا رسمی از او داشتم تا دانش خود را از پرستش سایوا و ساکتا تعمیق دهم.
3. I think he is making much of the relations with neighbouring countries more than anything and is making efforts to deepen mutual understanding.
من فکر می کنم که او بیشتر از هر چیز روابط خود را با کشورهای همسایه برقرار می کند و تلاش می کند تا درک متقابل را تقویت کند.
4. We engaged our intellects to deepen our understanding of the natural world and human society in all of its manifestations.
ما عقل خود را درگیر کردیم تا درک خود را از جهان طبیعی و جامعه بشری در همه مظاهر آن تعمیق بخشیم.
5. This year the UN will organize exhibitions, concerts and studies meant to deepen knowledge about the banned practice of slavery.
امسال سازمان ملل متحد نمایشگاه ها ، کنسرت ها و نمایشگاه هایی را به منظور تعمیق دانش در مورد ممنوعیت برده داری ترتیب خواهد داد.
6. Other projects on the list include plans to deepen the Delaware River navigation channel for large ships.
از دیگر پروژه های این لیست می توان به برنامه های گود کردن کانال ناوبری رودخانه دلاور برای کشتی های بزرگ اشاره کرد.
7. Relax the pectoral muscle and deepen the chest stretch by turning the body away from the arm for another count of 15 seconds.
با چرخاندن بدن به مدت 15 ثانیه دیگر ، عضله سینه را شل کرده و کشش قفسه سینه را افزایش دهید.


Deepen ( verb ) = عمیق کردن، گود کردن، تعمیق دادن یا تعمیق کردن ( تعمیق به معنای ژرف اندیشی ) ، ( افزایش دادن، تقویت کردن یا بالا بردن )


معانی دیگر>>> ژرف کردن، بر ژرفا افزودن

ژرفیدن = عمیق تر شدن.
م. ث
بر اثر زلزله، این گودال ها همگی ژرفیدند و بزرگ تر شدند.

ژرفاندن = ژرف کردن.
م. ث
ژرفاندن رابطه زناشویی، از طریق مهرورزی و محبت رخ می دهد.

شدید شدن، شدت گرفتن

تشدید کردن


کلمات دیگر: