1. they even printed a caricature of the british queen
آنها حتی کاریکاتور ملکه ی انگلیس را هم چاپ کردند.
2. The poster showed a caricature of Hitler with a devil's horns and tail.
[ترجمه ترگمان]پوستر تصویری از هیتلر را با شاخ و دم شیطان نشان می داد
[ترجمه گوگل]پوستر با یک شاخ و دم شیطانی هیتلر را نشان داد
3. She drew a wickedly funny caricature of the teacher.
[ترجمه ترگمان]او کاریکاتوری عجیب و غریب از معلم کشید
[ترجمه گوگل]او یک کاریکاتور وحشیانه از معلم کشید
4. The report presents a caricature of the true situation.
[ترجمه ترگمان]این گزارش کاریکاتوری از وضعیت واقعی را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این گزارش یک کاریکاتور از وضعیت واقعی ارائه می دهد
5. The film gives a crude caricature of African history.
[ترجمه ترگمان]فیلم کاریکاتوری از تاریخ افریقا می سازد
[ترجمه گوگل]این فیلم کاریکاتور خام تاریخ آفریقا را به ارمغان می آورد
6. It's a sort of caricature of a machine.
[ترجمه ترگمان]این یک نوع caricature از یک ماشین است
[ترجمه گوگل]این یک نوع کاریکاتور از یک ماشین است
7. This, though a caricature, is a true tragedy for many people in the church.
[ترجمه ترگمان]این یک کاریکاتور درست برای بسیاری از مردم در کلیسا است
[ترجمه گوگل]این، هر چند کاریکاتور، یک تراژدی واقعی برای بسیاری از مردم در کلیسا است
8. The portrait verged on caricature.
[ترجمه ترگمان]تابلو در حال کاریکاتور کشیدن بود
[ترجمه گوگل]این پرتره بر روی کاریکات قرار دارد
9. The young man looked like a caricature of a South American polo player.
[ترجمه ترگمان]این مرد جوان شبیه کاریکاتوری از یک بازیکن چوگان اهل آمریکای جنوبی بود
[ترجمه گوگل]مرد جوان به نظر می رسد یک کارکاتور یک بازیکن جوان در آمریکای جنوبی است
10. He was the ideal caricature used by brainless, anti-semitic writers of fiction who were conceived in sewers.
[ترجمه ترگمان]او عبارت بود از کاریکاتور \"کاریکاتور\"، نویسندگان داستان های تخیلی که در فاضلاب پنداشته می شدند
[ترجمه گوگل]او کاریکاتور ایده آل بود که توسط نویسندگان بی نظیر و ضد یهودیان داستان که در فاضلاب ها تصور می شد استفاده می شد
11. Caricature was just around the corner.
[ترجمه ترگمان]caricature در گوشه و کنار بود
[ترجمه گوگل]کاریکاتور درست در گوشه ای بود
12. But whereas caricature depends on paring down character to exaggerated essentials, acting conveys shades, nuances and inconsistencies.
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که کاریکاتور بستگی به این دارد تا شخصیت خود را به موارد ضروری اغراق آمیزی تبدیل کند، و نمایانگر سایه ها، نکات دقیق و متناقض است
[ترجمه گوگل]اما در حالیکه کاریکاتور به تمجید کردن شخصیت ها به ملزومات فوق العاده بستگی دارد، بازیگری سایه ها، تفاوت های ظریف و ناسازگاری را به ارمغان می آورد
13. You have made the transition from character to caricature.
[ترجمه ترگمان]شما این گذار را از شخصیت به کاریکاتور تبدیل کرده اید
[ترجمه گوگل]شما انتقال از شخصیت به کاریکاتور انجام داده اید
14. He was also the caricature of a crusty old soldier.
[ترجمه ترگمان]کاریکاتوری از یک سرباز old بود
[ترجمه گوگل]او همچنین کاریکاتور یک سرباز قدیمی پوسته بود