کلمه جو
صفحه اصلی

bayonet


معنی : سرنیزه، با سرنیزه مجبور کردن
معانی دیگر : باسرنیزه زدن

انگلیسی به فارسی

سرنیزه، با سرنیزه مجبور کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a knifelike weapon that attaches to the muzzle end of a rifle for use in close combat.

(2) تعریف: a pin protruding from an object such as a flashbulb or lens that secures that object to its socket.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bayonets, bayoneting, bayonetting, bayoneted, bayonetted
• : تعریف: to stab or slash with a bayonet.

• knife attached to the muzzle of a rifle
pierce with bayonet (knife attached to the muzzle of a rifle)
a bayonet is a long, sharp blade that is fixed to the end of a rifle and used as a weapon.
to bayonet someone means to injure or kill them with a bayonet.

مترادف و متضاد

سرنیزه (اسم)
bayonet

با سرنیزه مجبور کردن (فعل)
bayonet

جملات نمونه

1. a bayonet thrust in the stomach
فروبری سر نیزه در شکم

2. to spike an enemy with a bayonet
با سر نیزه بدن دشمن را سوراخ کردن

3. A bayonet had been thrust through his belly.
[ترجمه ترگمان]سر نیزه ها را در شکم او فرو برده بود
[ترجمه گوگل]یک سر و صدا از طریق شکمش حرکت کرد

4. He fixed a bayonet to the end of his rifle.
[ترجمه ترگمان]او سر نیزه اش را به سمت انتهای تفنگش قرار داد
[ترجمه گوگل]او یک سرنیزه را به انتهای تفنگ خود ثابت کرد

5. A soldier plunged a bayonet into his body.
[ترجمه ترگمان]سربازی سر نیزه را در بدنش فرو کرد
[ترجمه گوگل]سرباز یک ذره به بدنش فرو ریخت

6. The bayonet penetrates through the target.
[ترجمه ترگمان]سر نیزه به هدف نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]پرنده از طریق هدف نفوذ می کند

7. The soldiers were ordered to do bayonet practice.
[ترجمه ترگمان]به سربازان دستور داده شد که سر نیزه کنند
[ترجمه گوگل]سربازان دستور دادند که عمل جرثقیل را انجام دهند

8. Then he threw his bayonet at me.
[ترجمه ترگمان]سپس سر نیزه اش را به سمت من پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]سپس وی را به من انداخت

9. Your boyfriend Broadway joe has a bayonet.
[ترجمه ترگمان]دوست پسرت برادوی سر نیزه داره
[ترجمه گوگل]دوست پسر شما برادوی Joe دارای یک سرنیزه است

10. I could not even bayonet an effigy of Kaiser Bill convincingly.
[ترجمه ترگمان]من حتی یک تمثال قیصر قیصر را باور نمی کردم
[ترجمه گوگل]من حتی نمیتوانستم بطور متقاعد کننده ای از بیلیس کایزر بگنجانم

11. A soldier tried to shove a bayonet into his throat, but the steel buckled against his adam's apple superconductor.
[ترجمه ترگمان]یک سرباز سعی کرد سر نیزه را به گلوی او فرو کند، اما فولاد به پای سیب ولا خود چسبیده بود
[ترجمه گوگل]یک سرباز سعی کرد که یک گودال را به گلویش بچرخاند، اما فولاد در برابر ابررسانای سیب آدمش قرار گرفت

12. The invader thrust the blade of his bayonet into the woman's heart.
[ترجمه ترگمان]مهاجم تیغه نیزه را در قلب زن فرو کرد
[ترجمه گوگل]مهاجم تیغه هلی کوپتر خود را به قلب زن می اندازد

13. Structure and working mechanism of bayonet pipe reactor, its applications in melamine unit with high pressure process, operation and safety consideration are introduced.
[ترجمه ترگمان]ساختار و مکانیزم کار رآکتور لوله های نیزه، کاربردهای آن در واحد ملامین با فرآیند فشار بالا، عملیات و ملاحظات ایمنی معرفی شده است
[ترجمه گوگل]ساز و کار مکانیکی راکتور رادیویی بجکت، کاربرد آن در واحد ملامین با فرآیند فشار، عملیات و ایمنی معرفی شده است

14. We taught soldiers to bayonet and to survive hand - to - hand combat.
[ترجمه ترگمان]ما سربازان را به سرنیزه آموزش دادیم و از نبرد دست به دست جان سالم به در بردیم
[ترجمه گوگل]ما سربازان را به بیگانه آموزش دادیم و برای مبارزه با دست و پا دست زدیم

The soldiers bayonetted two of the demonstrators.

سربازان با سرنیزه دو نفر از تظاهرکنندگان را زدند.


پیشنهاد کاربران

نوعی اتصال یا فیتینگ


کلمات دیگر: