کلمه جو
صفحه اصلی

barbarism


معنی : بربریت، وحشیگری، سخن غیرمصطلح
معانی دیگر : بی تمدنی، بدویت، جاهلیت، نافرهیختگی، (زبان شناسی) به کار بردن واژه ها یا عبارت های غلط، واژه یا عبارت غلط (از نظر کاربرد یا املا و غیره)، اشتباه لغوی، رفتار خشن و ستمکارانه، بیرحمی، ظلم، سنگدلی

انگلیسی به فارسی

سخن غیرمصطلح، وحشیگری، بربریت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a crude or brutal act, custom, or characteristic.

(2) تعریف: a use of words that violates accepted standards.

(3) تعریف: the words so used.

• cruelness, savageness; primitiveness
barbarism is cruel or uncivilized behaviour.

مترادف و متضاد

بربریت (اسم)
barbarism

وحشیگری (اسم)
brutality, savagery, barbarity, ferocity, truculence, barbarism, vandalism, incivility, ferity, ruffianism, truculency, vulgarism, vulgarity

سخن غیرمصطلح (اسم)
barbarism

crudity, savagery, especially in speech


Synonyms: atrocity, barbarity, brutality, catachresis, coarseness, corruption, cruelty, impropriety, inhumanity, localism, malapropism, misusage, misuse, primitive culture, provincialism, solecism, uncivilizedness, vernacularism, vernacularity, vulgarism


Antonyms: kindness, praise


جملات نمونه

1. relapse into barbarism
بازگشت به توحش

2. war is barbarism
جنگ بربریت است.

3. the passage from barbarism to civilization
گذشتن از توحش به تمدن

4. their slow emergence from barbarism
تکوین آهسته ی آنها از بربریت

5. We do not ask for the death penalty: barbarism must not be met with barbarism.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] ما تقاضای مجازات مرگ نکردیم:وحشی گرایی را نباید با وحشی گری پیوند داد ( پاسخ داد )
[ترجمه ترگمان]ما خواهان مجازات مرگ نیستیم: بربریت را نباید با بربریت آشنا کرد
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم بربریت مجازات اعدام با بربریت روبرو شود

6. He witnessed some appalling acts of barbarism during the war.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] او شاهد چندین صحنه های وحشی گرایانه در جنگ بود.
[ترجمه ترگمان]او شاهد اعمال وحشیانه بربریت در زمان جنگ بود
[ترجمه گوگل]وی در زمان جنگ شاهد برخی اعمال وحشتناک وحشیانه بود

7. Gradually the prevailing barbarism was tempered.
[ترجمه ترگمان]رفته رفته توحش و بربریت آغاز می شد
[ترجمه گوگل]به تدریج بربریت حاکم معتدل شد

8. All suffer and all demonstrate the barbarism of the conflict.
[ترجمه ترگمان]همه رنج می کشند و توحش این مناقشه را به نمایش می گذارند
[ترجمه گوگل]همه رنج می برند و همه بربریت درگیری را نشان می دهند

9. Man has gradually emerged from barbarism into civilization over the long history.
[ترجمه ترگمان]بشر به تدریج از توحش به تمدن در طول تاریخ طولانی بدل شده است
[ترجمه گوگل]انسان در طول تاریخ طولانی به تدریج از بربریت به تمدن ظهور کرده است

10. Please let It'stop. barbarism shouldn't be possible in our society.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم تمومش کن توحش در جامعه ما امکان پذیر نیست
[ترجمه گوگل]لطفاً بگذارید شماره 39 را متوقف کنید بربریت نباید در جامعه ما 39 باشد

11. You suffer from your civilization. My barbarism is to me a renewal of youth.
[ترجمه ترگمان]شما از تمدن خودتان رنج می برید وحشیگری من برای من تجدید حیات است
[ترجمه گوگل]شما از تمدن خود رنج می برید وحشیگری من برای من تجدید جوانی است

12. Barbarism ends with the production of grand barbarians.
[ترجمه ترگمان]barbarism با تولید وحشیان بزرگ پایان می پذیرد
[ترجمه گوگل]بربریت با تولید بربرهای بزرگ به پایان می رسد

13. America is the only country that went from barbarism to decadence without civilization in between.
[ترجمه ترگمان]آمریکا تنها کشوری است که از توحش به انحطاط بدون تمدن در میان آن دست یافته است
[ترجمه گوگل]آمریکا تنها کشوری است که از بربریت به انحطاط و بدون تمدن در این بین رفته است

14. The terrorist action has been condemned as an act of barbarism and cowardice.
[ترجمه ترگمان]اقدام تروریستی به عنوان عمل بربریت و بزدلی محکوم شده است
[ترجمه گوگل]این اقدام تروریستی به عنوان یک عمل وحشیانه و بزدلانه محکوم شده است

War is barbarism.

جنگ بربریت است.


Modern advertising is replete with barbarisms.

آگهی‌های تجارتی امروزی از اشتباهات لغوی پر است.



کلمات دیگر: