1. He strolled about, look very debonair in his elegant new suit.
[ترجمه ترگمان]سلانه سلانه سلانه سلانه به اطراف نگاه کرد و با کت و شلوار شیک و ظریف او خیلی صمیمی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در مورد آن نگاه کرد، بسیار زیبا در کت و شلوار جدید خود نگاه می کند
2. He was a handsome, debonair, death-defying racing-driver.
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم خوش قیافه و صمیمی و سرسخت بود
[ترجمه گوگل]او خوش تیپ، افسونگر، راننده مسابقه ای است که از مرگ بی خبر بود
3. He strolled about, looking very debonair in his elegant new suit.
[ترجمه ترگمان]سلانه سلانه سلانه سلانه به اطراف نگاه کرد و با کت و شلوار شیک و ظریف او خیلی صمیمی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در مورد کت و شلوار جدید خود نگاه کرد
4. Vito's a debonair middle-aged New Yorker, who's made a killing in advertising.
[ترجمه ترگمان]Vito (debonair)، یک نیویورکی در میان سال New - است که در تبلیغات کشته شد
[ترجمه گوگل]ویتو، یک دهکده نیویورکر متوسطه ای است که در تبلیغات تبلیغات کشته شده است
5. He was a moving man, bashful but debonair.
[ترجمه ترگمان]او مرد متحرک و خجالتی بود اما صمیمی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او یک مرد متحرک بود، اما خجالتی بود اما باهوش بود
6. So the debonair Simon had made it big in the financial world.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب که Simon در دنیای مالی آن را بزرگ کرده بود
[ترجمه گوگل]بنابراین، دایانور سایمون در دنیای مالی بزرگ شده است
7. The thought of debonair Seb Smith being beaten by spotty, horrid little Nails tickled Nutty's imagination.
[ترجمه ترگمان]تصور The of Seb Smith by being spotty imagination horrid little little nutty nutty nutty tickled s beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten beaten
[ترجمه گوگل]فکر Debonair Seb اسمیت که توسط نازک و ناخوشایند کمی ناخن ها تخیل Nutty را لرزاند
8. Oh, he was charming and debonair - but he was no match for Damian Flint.
[ترجمه ترگمان]اوه، اون خیلی فریبنده و صمیمی بود اما اون برای \"دیمن فلینت\" حریف نداشت
[ترجمه گوگل]اوه، جذاب و افسون بود - اما او برای Damian Flint هماهنگ نبود
9. The head waiter was debonair with the guests but firm with the Waiters.
[ترجمه ترگمان]سر پیشخدمت با پیشخدمت ها صمیمی بود، ولی با پیشخدمت ها محکم بود
[ترجمه گوگل]پیشخدمت سرباز با مهمانان جاوید بود، اما با Waiters شرکت کرد
10. Then Foxy Davis had seemed a debonair remotely superior, and glamorous personage.
[ترجمه ترگمان]آن وقت آقای دیویس، به نظر می رسید که آقای دیویس از راه دور، خیلی برتر و بهتر به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]سپس Foxy Davis به نظر می رسید یک دیوونور از راه دور برتر و شخصیت پر زرق و برق است
11. It is friendly, remote, and debonair.
[ترجمه ترگمان]این گیاه دوستانه، دور از دور و متمدن است
[ترجمه گوگل]این دوستانه، از راه دور، و debonair است
12. But our government has a propitiously debonair attitude to public spending.
[ترجمه ترگمان]اما دولت ما نگرش propitiously debonair نسبت به هزینه های عمومی دارد
[ترجمه گوگل]اما دولت ما نسبت به مخارج عمومی نگرش مناسبی دارد
13. Life that is gay, brisk, and debonair.
[ترجمه ترگمان]زندگی شاد و شاد و صمیمی است
[ترجمه گوگل]زندگی است که همجنسگرا، شاد و خوشبخت است
14. Hair, face and skin are pretty debonair, so is the sneakers and suit's comfort.
[ترجمه ترگمان]مو، صورت و پوست کاملا متمدن هستند، بنابراین کفش های ورزشی و راحت است
[ترجمه گوگل]مو، چهره و پوست بسیار جذاب است، لذت بردن از کفش های ورزشی و کت و شلوار
15. He's handsome, debonair and an extremely talented magician with a bent sense of humor.
[ترجمه ترگمان]او خوش قیافه و debonair و یک جادوگر فوق العاده با استعداد است با حس شوخ طبعی
[ترجمه گوگل]او خوش تیپ، افسونگر و جادوگر بسیار با استعداد با احساس خستگی طنز است