کلمه جو
صفحه اصلی

deism


معنی : خداپرستی، خداگرایی
معانی دیگر : (فلسفه - به ویژه در قرن های هفده و هجده) خداباوری برهانی (اعتقاد به خدا از روی استدلال و عقل نه با اتکا به سنت و وحی و معجزه ـ همچنین این اعتقاد: خداوند جهان و قوانین حاکم بر آن را آفرید ولی در کارهای آن دخالت نمی کند چون مثلا تغییر دادن قوانین به خاطر دعا عبارت است از نقض قوانین خودش)، خداپرستی بدون اعتقاد به پیامبران و مسائل دیگرمذهبی

انگلیسی به فارسی

خداپرستی (بی‌اعتقاد به پیامبران و مسائل دیگر مذهبی)، خداگرایی


اعتیاد، خداپرستی، خداگرایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the belief, based only on reason and on evidence in nature, and not on any supernatural revelation, in the existence of a god who created the universe. (Cf. theism.)

• belief in the existence of a supreme being

مترادف و متضاد

خداپرستی (اسم)
deism

خداگرایی (اسم)
deism

جملات نمونه

1. Unitarianism is often the stepping-stone to a rampant deism.
[ترجمه ترگمان]اونیتاریانیسم اغلب همان سنگی است که بر خداپرستی شایع استوار است
[ترجمه گوگل]Unitarianism اغلب به پله ای به یک deism شگفت انگیز است

2. Gradually, some aspects of the movement known as Deism gained influence among a few American intellectuals.
[ترجمه ترگمان]به تدریج برخی از جنبه های جنبش معروف به Deism در میان تعدادی از روشنفکران آمریکایی به دست آمد
[ترجمه گوگل]به تدریج، برخی از جنبه های جنبش شناخته شده به عنوان دیمس در میان چند روشنفکر آمریکایی نفوذ کردند

3. Deism leaves us with the despair of atheism in that God may as well be dead or nonexistent because he is not involved personally in his creation.
[ترجمه ترگمان]Deism ما را با ناامیدی of در این که خدا ممکن است مرده یا اصلا وجود نداشته باشد، ترک می کند، زیرا او شخصا در آفرینش خود دخالتی نداشته است
[ترجمه گوگل]Deism ما را با ناامیدی از بیخدایی ترک می کند که در آن خداوند نیز ممکن است مرده باشد یا وجود نداشته باشد، زیرا او شخصا در خلقت خود دخالت ندارد

4. We must realize, however, that European Deism never took root in America.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما باید درک کنیم که Deism اروپایی هرگز در آمریکا ریشه نگرفته است
[ترجمه گوگل]با این حال باید بدانیم که دییمس اروپا هرگز در آمریکا ریشه نداشت

5. Voltaire's religion thoughts were a trinity of anti-church, deism and tolerant of religious.
[ترجمه ترگمان]اندیشه های دینی ول تر تثلیث (سه گانه کلیسای ضد کلیسا، خداپرستی و tolerant مذهبی بود
[ترجمه گوگل]اندیشه های دینی ولتر، تثلیث ضد کلیسای، دیموس و تحمل مذهبی بودند

6. In contrast with Deism, it is the recognition of God's presence and activity in every part of creation.
[ترجمه ترگمان]در مقابل Deism، به رسمیت شناختن حضور و فعالیت خداوند در هر بخش از آفرینش است
[ترجمه گوگل]در مقابل دیمیس، شناخت حضور و فعالیت خدا در هر قسمت از خلقت است

7. Influenced by the Deism and the Neoplatonism, Shaftesbury surpasses the 18th century aesthetics based on empiricism and neoclassicism and starts a new trend of aesthetics in Britain.
[ترجمه ترگمان]شافتسبری، که تحت تاثیر the و the قرار گرفته، از زیبایی شناسی قرن ۱۸ بر پایه تجربه گرایی و neoclassicism پیشی گرفته است و گرایش جدیدی از زیبایی شناسی در بریتانیا را آغاز می کند
[ترجمه گوگل]تحت تاثیر Deism و Neoplatonism، Shaftesbury از زیبایی شناسی قرن هجدهم بر اساس تجربی و نئوکلاسیسیسم پیشی می گیرد و یک روند جدید زیبایی شناختی در بریتانیا را آغاز می کند

8. Deism is generally believed: God creates the universe and its pre-existing rules, but after that its no longer right to influence the development of this world.
[ترجمه ترگمان]Deism عموما معتقد است: خداوند جهان و قوانین پیش از خود را خلق می کند، اما پس از آن دیگر حق ندارد بر توسعه این جهان تاثیر گذارد
[ترجمه گوگل]دییمس به طور کلی اعتقاد دارد: خداوند جهان و قوانین پیش از آن را ایجاد می کند، اما پس از آن دیگر حق ندارد بر توسعه این جهان تاثیر بگذارد

9. Distancing himself from deism, Rawls emphasizes that natural religion or reason alone can tell us very little about God, and that community with God requires that he reveal himself to us in person.
[ترجمه ترگمان]Distancing خود را از خداپرستی و خداپرستی آشکار می سازد، تاکید می کند که دین طبیعی یا عقل تنها می تواند درباره خداوند چیزی به ما بگوید، و آن اجتماع با خداوند به این نیاز دارد که خود را نزد ما آشکار کند
[ترجمه گوگل]راولز تاکید می کند که تنها دین یا علم طبیعی می تواند به ما درباره ی خدا کمکی بکند و جامعه با خدا نیازمند آن است که خود را به صورت خود بیان کند

10. Finally, it is distinguished from Deism, which denies God's active, present participation in the world's being and the world's history.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، این شرکت از Deism متمایز است که حضور فعال خداوند در جهان و تاریخ جهان را انکار می کند
[ترجمه گوگل]در نهایت، از Deism متمایز است، که از حضور فعال و مشارکت خدا در موجودیت جهان و تاریخ جهان، انکار می کند

11. And emerge French-style Deism in the religious criticism.
[ترجمه ترگمان]و سبک فرانسوی سبک فرانسوی را در انتقاد مذهبی ظاهر می کند
[ترجمه گوگل]و دیمیس فرانسوی را در نقد دینی ظاهر می کند

12. Thomas Jefferson practiced Deism, which contends that reason and observation of the natural world are enough to determine the universe has a creator without the need for organized religion.
[ترجمه ترگمان]توماس جفرسون، Deism را تمرین می کرد، که ادعا می کند دلیل و مشاهده جهان طبیعی کافی است تا مشخص شود که جهان خالق هستی بدون نیاز به مذهب سازمان یافته
[ترجمه گوگل]توماس جفرسون Deism را مد نظر داشت و معتقد است که دلیل و رعایت دنیای طبیعی به اندازه کافی تعیین می شود که جهان دارای یک خالق بدون نیاز به دین سازمان یافته است

13. I believe in Deism .
[ترجمه ترگمان] من به \"deism\" اعتقاد دارم
[ترجمه گوگل]من به Deism اعتقاد دارم

14. Among the learned, however, the early eighteenth century was an age in which Deism flourished.
[ترجمه ترگمان]با این حال در میان دانشمندان، قرن هجدهم، عصری بود که Deism در آن شکوفا شد
[ترجمه گوگل]با این حال، در میان آموخته ها، در اوایل قرن هجدهم، دورانی بود که Deism در آن رشد کرد

پیشنهاد کاربران

دئیسم ( Deism ) یا خدا ِانگار، یعنی اعتقاد به خدایی بی نقص در آفرینش که در امور هستی دخالت نمی کند. دئیسم مداخله مستقیم خداوند در عملکرد جهان را رد می کند و خدا را فقط خالق می داند

خداانگاران بیشتر، رویدادهای فراطبیعی مانند معجزه و پیش گویی را رد می کنند و باور دارند که خدا در زندگی انسان ها و قوانین طبیعی گیتی مداخله نمی کند.

بعضی از معانی ثانوی اصلی یا معانی منحرف شده این اصطلاح، عبارتند از:
۱. اعتقاد به یک وجود متعالی که هیچ گونه صفات شخصی مثل عقل و اراده ندارد.
۲. اعتقاد به یک خدا ولی انکار هرگونه تدبیر الهی نسبت به جهان؛
۳. اعتقاد به یک خدا، اما انکار هرگونه زندگی پس از مرگ؛
۴. اعتقاد به یک خدا، ولی ردّ هرگونه مواد دیگر اعتقاد دینی. ( ساموئل جانسون ( Samuel Johnson ) در دیکشنریش چنین تعریف کرده است. )

منبع ویکی فقه و ویکی پدیا

دادارباوری.

دادارباوری یا خدااِنگاری یا دئیسم ( به انگلیسی: Deism ) برگرفته از واژه لاتین deus به معنای [خدای]، فلسفه ای است که می گوید خدایی وجود دارد و به عنوان آفریننده و دادار، عامل خلق همه چیز است؛ دئیسم مداخلهٔ مستقیم خداوند در عملکرد جهان را رد می کند ( خداباوری دین ناباورانه ) . دادارباوری، مرتبط با فلسفه دینی و جنبشی است که وجود خدا را از طریق عقل استنتاج می کند. دادارباوری دربارهٔ اینکه خدا در خارج از گیتی چه انجام می دهد، هیچ گونه موضع گیری نمی کند. این رویکرد برخلاف اصل اعتمادگرایی در ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت است که بر وحی در کتب تکیه می کنند. خداانگاران بیشتر، رویدادهای فراطبیعی مانند معجزه و پیش گویی را رد می کنند و باور دارند که خدا در زندگی انسان ها و قوانین طبیعی گیتی مداخله نمی کند. آنچه که آئین های سازماندهی شده، وحی و کتاب آسمانی می نامند، خداانگاران تفسیرها و برداشت های دیگر می دانند. به باور خداانگاران بزرگ ترین هدیه ای که خدا به انسان داده است، دین نیست، بلکه قدرت درک و استنتاج و نتیجه گیری است. می توان گفت خداانگاران خدا را تنها یک خالق می دانند نه یک ناظر.

دادارباوری در قرن ۱۷ و ۱۸ در دورهٔ روشنگری به ویژه در فرانسه، بریتانیا، ایالات متحده رواج بسیار یافت. همچنین در میان مسیحیانی که نمی توانستند مفاهیمی مانند سه گانگی خدا، الٰهی بودن مسیح، معجزه ها، بی خطایی نوشته ها یا عصمت وحی را قبول کنند، امّا به خدای یکتا اعتقاد داشته باشند. در ابتدا گروه خاصّی تشکیل نشده بود، ولی این بینش بعدها باعث به وجود آمدن آیین هایی مانند توحیدگرایی و جهان گرایی توحیدگرا بودن شد و تا امروز به شکل های دادارباوری مدرن و دادارباوری کلاسیک ادامه دارد.

خلاصه
دئیسم ( Deism ) یعنی اعتقاد به خدایی بی نقص در آفرینش که نیازی به دخالت در امور هستی جهت اصلاح نقوص ندارد. [نیازمند منبع]

پیرامون دادارباوری
دادارباوری خود زیر مجموعه ای از خداشناسی است. هر دو شامل باور به خدا هستند. مانند خداشناسی، دادارباوری باوری بنیادی است که ادیان می توانند برمبنای آن ایجاد شوند. مانند ادیان یهودیت، مسیحیت، اسلام که براساس خداشناسی بنا شده اند؛ آیین های جهان گرایی توحیدگرا و کنفوسیانیسم نیز براساس دادارباوری ایجاد شده اند. همچنین دادارباوری به یک سری اعتقادات شخصی دربارهٔ نقش طبیعت در معنویّت نیز منسوب می شود.

باورهای دادارباوری دربارهٔ موضوعات دینی گوناگون، دیدگاه های متفاوت بسیاری دارند.

Belief in the existence of God based on rational thought, without any revelation or religious authority

Deism ( /ˈdiːɪzəm/ DEE - iz - əm  or /ˈdeɪ. ɪzəm/ DAY - iz - əm; derived from Latin deus, meaning "god" ) is the philosophical position and rationalistic theology that rejects revelation as a source of divine knowledge, and asserts that empirical reason and observation of the natural world are exclusively logical, reliable, and sufficient to determine the existence of a Supreme Being as the creator of the universe. Deism is also defined as the belief in the existence of God solely based on rational thought, without any reliance on revealed religions or religious authority. Deism emphasizes the concept of natural theology, that is, God's existence is revealed through nature.

Since the 17th century and during the Age of Enlightenment, especially in 18th - century England and France, various Western philosophers and theologians formulated a critical rejection of the religious texts belonging to the many institutionalized religions and began to appeal only to truths that they felt could be established by reason alone as the exclusive source of divine knowledge. Such philosophers and theologians were called "Deists", and the philosophical/theological position that they advocated is called "Deism". Deism as a distinct philosophical and intellectual movement declined towards the end of the 18th century. Some of its tenets continued to live on as part of other intellectual movements, like Unitarianism, and it continues to have advocates today.

Enlightenment Deism
Origin of the word deism
The words deism and theism are both derived from words meaning "god": Latin deus and Greek theos ( θεός ) . The word d�iste first appears in French in 1564 in a work by a Swiss Calvinist named Pierre Viret but was generally unknown in France until the 1690s when Pierre Bayle published his famous Dictionnaire Historique et Critique, which contained an article on Viret.

In English the words deist and theist were originally synonymous, but by the 17th century the terms started to diverge in meaning. The term deist with its current meaning first appears in English in Robert Burton's The Anatomy of Melancholy ( 1621 )


کلمات دیگر: