کلمه جو
صفحه اصلی

defecate


معنی : خارج کردن مدفوع
معانی دیگر : خالص کردن یا شدن، تصفیه کردن، ناخالصی (چیزی را) گرفتن، طب تخلیه کردن شکم از براز

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) تخلیه کردن شکم (از براز)، خارج کردن مدفوع


دفع کردن، خارج کردن مدفوع


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: defecates, defecating, defecated
• : تعریف: to expel feces from the bowels.
مشابه: purge
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: defecation (n.)
• : تعریف: to purify (a chemical solution or the like); clear of dregs.

• refine; have a bowel movement
to defecate means to get rid of waste matter from the body through the anus; a formal word.

مترادف و متضاد

خارج کردن مدفوع (فعل)
defecate

جملات نمونه

1. Most of us defecate once a day and at a convenient time.
[ترجمه ترگمان]اغلب ما روزی یک روز و در یک زمان مناسب زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]اکثر ما یک بار در روز و در زمان مناسب دفع می کنیم

2. Why does it not defecate from the tree tops as monkeys and squirrels do?
[ترجمه ترگمان]چرا مثل میمون و سنجاب خراب نمیشه؟
[ترجمه گوگل]چرا از میوه های درختی که میمون ها و سنجاب ها آن را انجام نمی دهند، از آب بیرون نمی روند؟

3. Most individuals experience the urge to defecate on morning awakening and after meals, when colonic motility is known to peak.
[ترجمه ترگمان]اکثر افراد تمایل دارند که صبح بیدار شوند و بعد از غذا، وقتی حرکت colonic به اوج شناخته می شود
[ترجمه گوگل]اکثر افراد خواستار دفع زودرس در بیداری صبحگاهی و بعد از وعده غذایی هستند، زمانی که تحرک کولون شناخته شده است

4. Cats hate to defecate where they eat and some people place the litter tray too near the animal's food dish.
[ترجمه امير] گربه ها از مدفوع کردن نزدیک محل خوراکشون متنفرن ، حال اینکه بعضی افراد ( صاحبان گربه به عنوان حیوان خانگی ) ظرف خاک گربه را ( ظرفى که در ان خاک مخصوص قرار دارد و براى دفع ادرار و مدفوع حیوان می باشد ) در نزدیکی ظرف غذاى گربه می گذارند
[ترجمه ترگمان]گربه ها از اینکه در جایی که غذا می خورند و بعضی از مردم یک سینی پر از غذا را کنار غذای حیوانات قرار می دهند، نفرت دارند
[ترجمه گوگل]گربه ها نفرت دارند که در آن می خورند و بعضی افراد سینی های بستنی را در نزدیکی غذای حیوان قرار می دهند

5. Bumpkin asks: " Be defecate or pee? "
[ترجمه ترگمان]Bumpkin می پرسد: \"defecate یا ادرار؟\" \"
[ترجمه گوگل]Bumpkin می پرسد: 'دفع شدن یا نوشیدن؟ '

6. Be born without what heat pectic but bate defecate, have aperient effect jointly with prandial fiber.
[ترجمه ترگمان]بدون آن چه گرمایی به دنیا آمد متولد شوید، اما bate defecate، به طور مشترک با فیبر prandial، اثر aperient دارند
[ترجمه گوگل]بدون هیچ گونه پکت گرما، اما دارای دفع زخم، دارای اثر متفاوتی همراه با فیبر رطوبت است

7. Function: defecate sands, rust. copper, besmirch cutting off peculiar smell, high quality water zone.
[ترجمه ترگمان]وظیفه: ماسه های defecate، زنگ می زند مس، besmirch، بوی خاص منطقه آب با کیفیت بالا را قطع می کند
[ترجمه گوگل]تابع: خرد کردن شن، زنگ مس، ضدعفونی کردن بوی عجیب و غریب، منطقه آب با کیفیت بالا

8. At ordinary times our defecate, just eliminate the defecate inside rectum.
[ترجمه ترگمان]، در مواقع عادی \"defecate\" ما فقط \"defecate\" توی \"rectum\" رو از بین ببر
[ترجمه گوگل]در زمان های معمول، دفع ما، فقط دفع زخم داخل رکتوم را از بین می بریم

9. Is defecate drier is still carrying blood sometimes how to return a responsibility?
[ترجمه ترگمان]آیا defecate خشک تر است که گاهی اوقات در حال حمل خون است و چگونه باید مسئولیت را بر عهده بگیرد؟
[ترجمه گوگل]آیا خشک کن خشکسالی است که گاهی اوقات حمل خون را به عنوان مسئولیتی به بار می آورد؟

10. Morning hollow apples can not only help defecate expedite, also can have hairdressing effect.
[ترجمه ترگمان]کمپوت سیب نه تنها می تواند به defecate کمک کند، هم چنین می تواند اثر hairdressing داشته باشد
[ترجمه گوگل]سیب های توخالی صبح می تواند نه تنها به کاهش سرعت کمک کند، بلکه می تواند اثر آرایش مو را نیز داشته باشد

11. Newborn puppies must be stimulated to defecate and urinate after each feeding.
[ترجمه mohammad] باید توله سگ های نوزاد را تشویق کنیم تا بعداز هر وعده غذایی مدفوع و ادرار کنند.
[ترجمه ترگمان]سگ های تازه متولد شده باید تحریک شوند تا بعد از هر غذا ادرار کنند و ادرار کنند
[ترجمه گوگل]توله سگ های نوزاد باید بعد از هر تغذیه، دفع شوند و ادرار شوند

12. Defecate color is light, the capacity is much, submit grease form or spumescent, chang Fu has effluvial taste more at surface.
[ترجمه ترگمان]رنگ defecate نور است، ظرفیت بسیار زیاد است، فرم چربی submit و یا spumescent، chang فو، طعم و مزه بیشتری در سطح دارد
[ترجمه گوگل]رنگ ضعیف نور است، ظرفیت زیادی دارد، فرم گریس یا اسپایسنت را ارائه می دهد، چانگ فو دارای طعم فلوولی در سطح بیشتر است

13. New student besides suck the breast and besides defecate, be in all the day almost soporous in.
[ترجمه ترگمان]به علاوه دانش آموز جدید به غیر از دست شویی و دست شویی، در تمام مدت روز در soporous خواهد بود
[ترجمه گوگل]دانش آموز جدید علاوه بر خوردن پستان و علاوه بر دفع، در تمام روز تقریبا soporous در

14. Big mouth drinks water, make defecate bate, if haemorrhage is much, went to a hospital looking.
[ترجمه ترگمان]دهان بزرگ آب می نوشد، اگر خونریزی خیلی زیاد باشد، به بیمارستانی می رود که نگاه می کند
[ترجمه گوگل]دهان بزرگ آب نوشیدنی، خارش مرطوب، اگر خونریزی زیاد باشد، به بیمارستان نگاه می کند

15. Does darling defecate work a little a little while rare normal?
[ترجمه ترگمان]Does عزیزم یکم کم تر از حد معمول کار میکنه؟
[ترجمه گوگل]آیا عزیزم کمبود کمی کار می کند در حالی که طبیعی نادر است؟

پیشنهاد کاربران

مدفوع کردن، ریدن
توضیح : در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/defecate به عنوان معنی واژه defecate نوشته شده: to pass the contents of the bowels out of the body

کار خرابی کردن

formal : to pass solid waste from the body
مدفوع کردن - دفع و تخلیه مدفوع


کلمات دیگر: