کلمه جو
صفحه اصلی

cadre


معنی : کادر، مجموعه کارمندان یک اداره
معانی دیگر : گروه اصلی هر سازمان، اعضای اصلی یک سازمان نظامی، گروهک، پیرابند، پایوران، هسته گروه (گروه کوچک و متشکلی که برای آموزش یا رهبری گروه بزرگتری سازمان یافته باشد)، هسته ی مرکزی (در هر گروه)، ساختار یا چارچوب بنیادین، ساختمان یا طرح اصلی، مجموعه یک طبقه از صنوف اجتماعی، واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره

انگلیسی به فارسی

گردانندگان، مسئولان، کادر، مجموعه یک طبقه از صنوف اجتماعی، واحدی از قبیل قضایی و اداری و نظامی و غیره، قاب


کارگردان، کادر، مجموعه کارمندان یک اداره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the military, a core group of experienced personnel who can set up and train a new unit.

(2) تعریف: a group of trained people who can get new projects and organizations started.

- A cadre of scientists was selected to begin the moon-landing project.
[ترجمه ترگمان] گروهی از دانشمندان برای آغاز پروژه فرود ماه انتخاب شدند
[ترجمه گوگل] یک کادر دانشمندان برای شروع پروژه فرود ماه انتخاب شد

• framework; nucleus or core group capable of assuming control and training others
a cadre is a small group of people who have been specially chosen, trained, and organized for a particular purpose, especially by a political organization.

مترادف و متضاد

کادر (اسم)
cadre

مجموعه کارمندان یک اداره (اسم)
cadre, personnel

nucleus of effort


Synonyms: core, force, framework, infrastructure, key group, officers, organization, personnel, staff


جملات نمونه

1. a cadre of saboteurs was behind the recent riots by the workers
یک هسته ی مرکزی (متشکل از) خرابکاران،محرک پشت پرده ی اغتشاشات اخیر کارگران بود.

2. The chief cadre in charge should bear greater responsibility.
[ترجمه ترگمان]کادر اصلی مسئول باید مسئولیت بیشتری بر دوش داشته باشد
[ترجمه گوگل]مسئول اصلی مسئول باید مسئولیت بیشتری را تحمل کند

3. The unscrupulous cadre was severely punished for making away with the wealth of the state at will.
[ترجمه ترگمان]این کادر اخلاقی به شدت مجازات شده بود تا با ثروت دولت کنار بیاید
[ترجمه گوگل]کارکنان بی پروا به شدت مجازات کردند تا با ثروت دولت به خواست خود فرار کنند

4. But the young cadre made no such move.
[ترجمه ترگمان]اما کادر جوان هیچ حرکتی نکرد
[ترجمه گوگل]اما کادر جوان چنین حرکتی را انجام نداده است

5. The only optimistic statement came from the third cadre of military transport, which had recently held two cell meetings.
[ترجمه ترگمان]تنها بیانیه خوش بینانه از کادر سوم حمل و نقل نظامی بود که اخیرا دو جلسه سلول را برگزار کرده بود
[ترجمه گوگل]تنها بیانیه خوش بینانه از کادر سوم حمل و نقل نظامی آمده است که اخیرا دو جلسه سلولی برگزار کرده است

6. A special cadre of judicial officers, the taxing masters, has been established to carry out this process.
[ترجمه ترگمان]یک کادر ویژه از افسران قضایی، مدیران مالیات، برای اجرای این فرآیند تاسیس شده است
[ترجمه گوگل]یک کادر ویژه افسران قضایی، اساتید مالیاتی برای اجرای این پروسه تاسیس شده است

7. Already, the mayor is creating a cadre of business advisors to start brainstorming more ideas.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، شهردار یک کادر مشاور تجاری ایجاد می کند تا ایده های جدید تری را شروع کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، شهردار، یک کادر مشاوران کسب و کار را ایجاد می کند تا ایده های بیشتری را به طغیان برساند

8. Divorced from the mass movement, a revolutionary cadre becomes a sect.
[ترجمه ترگمان]یک گروه انقلابی که از جنبش جمعی جدا شده، به یک فرقه تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]از جنبش توده ای جدا شده، یک کادر انقلابی تبدیل به فرقه می شود

9. Regard a Party member as the cadre, party spirit takes exercise is its lifetime obligatory course.
[ترجمه ترگمان]یک عضو حزب را به عنوان کادر مورد ملاحظه قرار دهید، روح حزبی که ورزش می کند، دوره الزامی عمر آن است
[ترجمه گوگل]با توجه به یک عضو حزب به عنوان کادر، روح حزب ورزش می کند دوره ی اجباری آن است

10. Stone of road of cadre pleasant pawnshop, for civilian become rich make contribution.
[ترجمه ترگمان]استون جاده یک موسسه رهنی مطبوع، که برای شهروندان ثروتمند به حساب می آمد
[ترجمه گوگل]سنگ جاده لندن دلپذیری از کادر، برای غیرنظامیان غنی تبدیل سهم

11. The United Nations is nothing but a cadre of third world criminals masquerading as humaitarians.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل متحد چیزی نیست جز یک دسته از جنایتکاران جهان سوم که به شکل humaitarians ظاهر شده اند
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد چیزی جز یک جنبه از جنایتکاران جهان سوم نیست که به عنوان انسانداران شناخته می شود

12. For this, article chooses a cadre to hold to masses accepted principle talks about peripheral opinion.
[ترجمه ترگمان]برای این منظور، این مقاله یک کادر را انتخاب می کند تا اصول پذیرفته را در مورد نظر محیطی مورد قبول قرار دهد
[ترجمه گوگل]برای این مقاله، یک مقاله را انتخاب می کند تا به اصل توافق عمومی درباره دیدگاه های محیطی برسد

13. A cadre should be ready to take a lower post as well as a higher one.
[ترجمه ترگمان]یک کادر باید آماده برای گرفتن پست پایین تر و نیز یک کادر بالاتر باشد
[ترجمه گوگل]یک کادر باید آماده باشد که پست پایینتری داشته باشد و همچنین یکی بالاتر باشد

14. Leading cadre choose interview is a of open choose and competitive mount guard important segment.
[ترجمه ترگمان]کادر رهبری که مصاحبه را انتخاب می کند یکی از انتخاب باز و حفاظت رقابتی بخش مهم است
[ترجمه گوگل]کادر رهبری مصاحبه را انتخاب می کند از انتخاب باز و رقابتی است که بخش مهمی را نگه می دارد

15. Then, have a responsible Party cadre who enjoys prestige make a summing-up speech that is both analytical and convincing to effect a complete change in the atmosphere.
[ترجمه ترگمان]سپس، یک کادر حزب مسئول داشته باشید که از پرستیژ بهره می برد و یک سخنرانی تجمیع ایجاد می کند که هم تحلیلی بوده و هم متقاعد کننده برای تاثیر کامل یک تغییر کامل در اتمسفر است
[ترجمه گوگل]سپس، یک کادر مسئول مسئولیتی داشته باشید که از اعتبار برخوردار باشد، یک سخنرانی جمعآوری کنید که هم تحلیلی و هم قانع کننده است تا تغییرات کامل در جو را انجام دهید

They wanted to create revolutionary cadres in every university.

آنها می‌خواستند در کلیه‌ی دانشگاه‌ها گروه‌های انقلابی به وجود آورند.


A cadre of saboteurs was behind the recent riots by the workers.

یک هسته‌ی مرکزی (متشکل از) خرابکاران، محرک پشت‌پرده‌ی اغتشاشات اخیر کارگران بود.


پیشنهاد کاربران

کادر، هیئت، تیم
Body, team

در زمینه نظامی:
پایور برابر با نیروی نظامی غیروظیفه ( کارکنان ثابت )



کلمات دیگر: