کلمه جو
صفحه اصلی

carload


معنی : یک بار کامیون
معانی دیگر : به اندازه ی یک کامیون پر، به قدر بار یک کامیون یا اتومبیل یا واگن، بقدرظرفیت یک ماشین

انگلیسی به فارسی

یک بار کامیون، به اندازه‌ی ظرفیت یک ماشین


باربری، یک بار کامیون


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the amount of anything that a car, esp. a railroad car, can or does hold.
مشابه: load

(2) تعریف: the minimum weight required by law to ship freight by rail at a reduced rate.

• amount carried by a car (especially a freight car)

مترادف و متضاد

یک بار کامیون (اسم)
carload

جملات نمونه

1. a carload of people
یک اتومبیل پر از آدم

2. they delivered a carload of potatoes
آنها یک کامیون سیب زمینی تحویل دادند.

3. A carload of American tourists arrived.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از توریست های آمریکایی وارد شدند
[ترجمه گوگل]یک محموله از گردشگران آمریکایی وارد شد

4. A carload of tourists pulled up and asked for directions.
[ترجمه ترگمان]یک واگن پر از توریست ها از پله ها بالا رفتند و از آن ها خواستند که به آن ها دستور بدهند
[ترجمه گوگل]یک محموله از گردشگران کشیده شد و خواستار دستورالعمل بود

5. Wherever he goes, a carload of soldiers goes with him.
[ترجمه ترگمان]هر جا که برود یک واگن سرباز با او می رود
[ترجمه گوگل]هر کجا که می رود، یک بار وزن از سربازان با او می رود

6. Each carload of bricks will come out of the kiln with the same colored coating.
[ترجمه ترگمان]هر واگن of با همان پوشش رنگی از کوره خارج می شود
[ترجمه گوگل]هر کیسه ای از آجر از کوره با همان پوشش رنگی بیرون می آید

7. Ever had a carload of girls drive by when you’re jogging and scream at you approvingly? It makes you feel great doesn’t it?
[ترجمه ترگمان]تا حالا یه واگن دختر سوار ماشین شده بودی، وقتی که تو داشتی پیاده روی می کردی و با رضایت فریاد می زدی؟ این باعث می شه احساس خوبی داشته باشی، این طور نیست؟
[ترجمه گوگل]وقتی که شما در حال دویدن و فریاد به شما تصویب شده است تا به حال یک بار وزن دختران درایو رانندگی؟ این باعث می شود احساس خوبی داشته باشید؟

8. This carload of torn sails is more legible and interesting now than if they should be wrought into paper and printed books.
[ترجمه ترگمان]این واگن پر از بادبان های پاره، legible و جالب تر از آن است که آن ها را در کاغذ و کاغذ چاپ کنند
[ترجمه گوگل]این جابجایی از بادبان های پاره شده اکنون راحت تر و جالب تر از این است که اگر آنها را به کاغذ و کتاب های چاپ شده تبدیل کنند

9. Ever had a carload of girls drive by when you're jogging and scream at you approvingly?
[ترجمه ترگمان]تا حالا یه واگن دختر سوار ماشین شده بودی و با علامت موافقت سر و صدا می کنی؟
[ترجمه گوگل]وقتی که شما در حال دویدن و فریاد به شما تصویب شده است تا به حال یک بار وزن دختران درایو رانندگی؟

10. If I promise to deliver a carload of lumber and the buyer promises to pay me a certain price, and I do not deliver the lumber, I have "breached" my contract.
[ترجمه ترگمان]اگه قول بدم که یه واگن چوبی به من بده و خریدار هم قول بده که به من یه قیمت خاصی بده، و من هم الوار رو تحویل نمی گیرم، قرارداد رو شکستم
[ترجمه گوگل]اگر قول می دهم که وزن حمل و نقل چوب را تحویل دهم و خریدار وعده داده که قیمت خاصی به من بدهد و من چوب را تحویل نمی دهم، قرارداد من را نقض کرده ام

11. When a carload of friends arrived at lunchtime, Mother invited them to share our meal and managed to give everyone a fair portion.
[ترجمه ترگمان]وقتی چند نفر از دوستان وارد کلاس ناهار شدند، مادر از آن ها دعوت کرد تا غذای ما را به اشتراک بگذارند و موفق شدند که به همه سهم عادلانه بدهند
[ترجمه گوگل]هنگامی که تعداد زیادی از دوستان به هنگام ناهار می آمدند، مادر آنها را دعوت کرد تا غذا بخورند و توانست بخش عادلانه ای به آنها بدهد

12. The carload quantity referred to on a carload rate has nothing to do with the actual quantity required to fill the rail car, but is the minimum weight specified to qualify for a lower class rate.
[ترجمه ترگمان]مقدار carload که به یک واگن carload اشاره می شود هیچ ارتباطی با مقدار واقعی مورد نیاز برای پر کردن ماشین راه آهن ندارد، اما حداقل وزن مشخص شده برای رسیدن به نرخ کلاس پایین تر است
[ترجمه گوگل]مقدار باربری که در یک بار بارگیری اشاره شده، هیچ ارتباطی با مقدار واقعی مورد نیاز برای پر کردن ماشین ریلی ندارد، اما حداقل وزن مشخص شده برای واجد شرایط برای نرخ پایین کلاس است

13. Purchase of merchandise, be it a carload of wheat or a sheaf of Treasury.
[ترجمه ترگمان]اجناس را خریداری کنید، یک carload گندم یا یک دسته خزانه داری باشید
[ترجمه گوگل]خرید کالا، بجای آن یک بار گندم یا یک خلوص خزانه داری باشد

14. A horse was pulling a carload of crushed nuts to a market.
[ترجمه ترگمان]یک واگن نزدیک بازار یک واگن چوبی خرد شده بود
[ترجمه گوگل]یک اسب در حال حمل یک محموله آجیل خرد شده به یک بازار بود

They delivered a carload of potatoes.

آنها یک کامیون سیب‌زمینی تحویل دادند.



کلمات دیگر: