کلمه جو
صفحه اصلی

decease


معنی : فوت، مرگ، درگذشتن، مردن
معانی دیگر : وفات، فوت کردن، وفات یافتن (از واژه ی die رسمی تر و مودب تر و حقوقی تر است)

انگلیسی به فارسی

مرگ، مردن، درگذشتن


مرگ، فوت، درگذشتن، مردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of dying; death.
مشابه: death, grave

- After his wife's decease, he never married again.
[ترجمه ترگمان] بعد از مرگ همسرش، اون دیگه ازدواج نکرد
[ترجمه گوگل] پس از مرگش همسرش، او هرگز ازدواج نکرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: deceases, deceasing, deceased
• : تعریف: to undergo the loss of one's life; die.
مشابه: die, expire

• act of dying
die, depart from life, pass away
someone's decease is their death; a legal term.

مترادف و متضاد

فوت (اسم)
foot, dying, blow, death, decease, passing away, puff

مرگ (اسم)
departure, loss, dying, death, decease, passing

درگذشتن (فعل)
die, decease, pass away

مردن (فعل)
go off, expire, die, demise, perish, die down, be killed, drop off, be slain, pop off, decease, pass away, pass out, knock off

death


Synonyms: buying the farm, curtains, defunction, demise, departure, dissolution, dying, grim reaper, passing, passing away, passing over, quietus, release, silence, sleep, taps, the end


Antonyms: birth


pass away; expire


Synonyms: buy a one-way ticket, call off all bets, cease, check out, cool off, croak, deep six, depart, die, drop, go, pass, pass away, pass on, pass over, perish, succumb


Antonyms: bear, be born


جملات نمونه

1. Upon your decease the house will pass to your wife.
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ تو، خانه به زنت خواهد رسید
[ترجمه گوگل]پس از مرگ شما خانه به همسرتان منتقل خواهد شد

2. On your decease, the house passes to your wife.
[ترجمه ونداد] بعد از فوت شما خانه به همسرتان منتقل میشود
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ تو، خانه به زنت منتقل می شود
[ترجمه گوگل]در مرگ شما، خانه به همسرتان می رود

3. Upon his decease the house will pass to his wife.
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ، خانه به همسرش خواهد رسید
[ترجمه گوگل]پس از مرگ وی خانه به همسرش منتقل می شود

4. But it needn't be a terminal decease.
[ترجمه ترگمان]اما این مرگ هیچ ضرورتی ندارد
[ترجمه گوگل]اما این نباید فراموش شود

5. The meaning of death includes two aspects as decease and dying while living.
[ترجمه Aydin Jz] مرگ دو جور معنا میشود, فوت کردن و مردن در حال زندگی کردن!
[ترجمه ترگمان]معنای مرگ شامل دو بعد از مرگ و مردن در هنگام زندگی است
[ترجمه گوگل]معنای مرگ شامل دو جنبه است: مرگ و زندگی در حالی که زندگی می کند

6. Conclusion The modified method could decease the error caused by residual anticoagulant.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روش اصلاح شده می تواند شامل خطای ناشی از anticoagulant باقی مانده باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری روش اصلاح شده می تواند خطا ناشی از ضد انعقاد باقی مانده را کاهش دهد

7. A joy that will never decease.
[ترجمه ترگمان]سعادتی که هرگز از آن فوت نخواهد شد
[ترجمه گوگل]شادی که هرگز نابود نخواهد شد

8. Upon your decease the capital will pass to your grandchildren.
[ترجمه ترگمان]پس از فوت شما، پایتخت به grandchildren خواهد رسید
[ترجمه گوگل]پس از مرگ شما سرمایه به نوه های شما منتقل می شود

9. The general's decease left the army without a leader.
[ترجمه ترگمان]مرگ ژنرال ارتش را بدون رهبرشان ترک کرد
[ترجمه گوگل]مرگ عموم ارتش بدون رهبر را ترک کرد

10. Who appeared in glory, and spake of decease which he should accomplish at Jerusalem.
[ترجمه ترگمان]چه کسی در اوج افتخار و افتخار ظاهر شد و از مرگش صحبت کرد که می بایست در اورشلیم انجام دهد
[ترجمه گوگل]چه کسی در شکوه ظاهر شد و سخنان او را در اورشلیم بیان کرد

11. His decease made us very sad.
[ترجمه ترگمان]مرگ او ما را بسیار ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]مرگ او ما را بسیار ناراحت کرد

12. But as the riper should by time decease.
[ترجمه ترگمان]اما چون پخته تر از زمان مرگ است
[ترجمه گوگل]اما همانطور که پیرمرد باید با گذشت زمان از بین رود

13. Thereby it realize the sufficiently use and decease quantity of the sewagefinite water resources.
[ترجمه ترگمان]بدین وسیله به اندازه کافی مصرف و میزان ذخیره منابع آبی sewagefinite را درک می کند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب میزان کم مصرف و مرگ و میر فاضلاب منابع آب آشامیدنی را درک می کنیم

14. Water pollution causes the residents vulnerable to decease.
[ترجمه ترگمان]آلودگی آب باعث می شود که ساکنان در معرض خطر مرگ قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]آلودگی آب ساکنان را آسیب پذیر می کند تا باعث مرگ شود

Upon your decease, the property will pass to your wife.

در صورت فوت شما، ملک به همسرتان منتقل خواهد شد.


Her husband is deceased.

شوهرش مرحوم شده است.


پیشنهاد کاربران

فوت و مرگ


کلمات دیگر: