کلمه جو
صفحه اصلی

candy


معنی : اب نبات، نبات، شیرین کردن، نباتی کردن
معانی دیگر : آبنبات، خروس قندی (و مشابه آن)، گل قند، (مجازی - سخن و نوشته) خوش الحان کردن، شکرین کردن، شیرین سخنی کردن، (از ریشه ی فارسی: قند)، (برای حفظ از فساد یا شیرین سازی و غیره) در شکر پختن (مثل مربا)، شکرآکند یا شکر پوش کردن، (مانند شکر) بلوره کردن، شکرسان کردن یا شدن

انگلیسی به فارسی

آب نبات، نبات، اب نبات، شیرین کردن، نباتی کردن


آبنبات، نبات، شیرین کردن، نباتی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: candies
• : تعریف: a confection made with sugar or other sweetener, usu. with flavorings such as chocolate or peppermint and fillings such as nuts.
مترادف: confection, confectionary, sweet, sweetmeat
مشابه: bonbon, comfit, fondant
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: candies, candying, candied
(1) تعریف: to cook in sugar syrup or otherwise prepare so as to coat with sugar crystals or glaze.
مشابه: crystallize, glaze, honey, sugar, sugarcoat, sweeten

(2) تعریف: to cook (a substance) until sugar crystals form.
مشابه: crystallize
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to become coated with sugar.
مشابه: glaze, sweeten

(2) تعریف: to become crystallized into sugar.
مترادف: crystallize, sugar

• sugary sweet, confection
cook in or coat with sugar; become crystallized into sugar
a candy is a sweet; used in american english.

مترادف و متضاد

اب نبات (اسم)
drop, barley sugar, candy, gumdrop, sugarplum

نبات (اسم)
candy, sugarplum, vegetable, plant, rock candy

شیرین کردن (فعل)
sugar, candy, sweeten, soften, dulcify

نباتی کردن (فعل)
candy

confection


Synonyms: bonbon, confectionery, confit, hokum, jawbreaker, sweet, sweetmeat


جملات نمونه

some of Sa'di's candied poems

برخی از اشعار شیرین سعدی


1. chewy candy
آب نبات جویدنی

2. pearled candy
آب نبات مروارید شکل (شده)

3. cook the candy until it ropes
آب نبات را بپز تا رشته رشته و چسبناک بشود.

4. too much candy and sweets will ruin your teeth
آبنبات و شیرینی زیاد دندانت را خراب می کند.

5. he indulges in candy and ice cream
او در (خوردن) آب نبات و بستنی زیاده روی می کند.

6. the high price of candy is due to the sugar drought
گرانی آب نبات به خاطر نایابی شکر است.

7. to suck a piece of candy
یک تکه آب نبات مکیدن

8. she tried to satisfy the child by giving him a candy
کوشید با دادن یک آب نبات کودک را خشنود کند.

9. she gently disengaged the child's fingers which were wrapped around the candy
او به آرامی انگشتان بچه را که دور آب نبات حلقه شده بود از هم باز کرد.

10. He coughed up the candy that was stuck in his throat.
[ترجمه ترگمان]شیرینی را که در گلویش گیر کرده بود بالا آورد
[ترجمه گوگل]او آب نبات را که در گلویش گیر کرده بود سرفه کرد

11. His pocket was all gummed up with candy.
[ترجمه ترگمان]جیبش پر از شکلات بود
[ترجمه گوگل]جیب او همه با آب نبات باریک بود

12. Too much candy is bad for your teeth.
[ترجمه Deny] ترجمه شما در گوگل درست است
[ترجمه R] آب نبات زیاد برای دندان هایمان بد است.
[ترجمه ترگمان] زیاد شکلات برای دندون های تو بد نیست
[ترجمه گوگل]آب نبات بیش از حد برای دندان هایتان بد است

13. Do you want a piece of candy?
[ترجمه ترگمان]یه تیکه شکلات میخوای؟
[ترجمه گوگل]آیا یک قطعه آب نبات را میخواهید؟

14. Her baby sister bother her for candy.
[ترجمه ترگمان] خواهرش اون رو به خاطر شکلات اذیت می کرد
[ترجمه گوگل]خواهر کوچکش او را به خاطر آب نبات تنبیه می کند

15. I desired candy all the time I was dieting.
[ترجمه ترگمان]من در تمام مدتی که در رژیم بودم شکلات می خواستم
[ترجمه گوگل]من همیشه آب نبات را دوست داشتم

16. The kids never eat candy bars.
[ترجمه ترگمان]بچه ها هیچوقت شکلات نمیخورن
[ترجمه گوگل]بچه ها هرگز نوشیدنی های آب نبات نمی خورند

17. He bet me a bag of candy that Bill would not come.
[ترجمه ترگمان]اون یه بسته شکلات برام شرط بست که بیل \"نمیاد\"
[ترجمه گوگل]او به من یک کیسه آب نبات که بیل نمی آمد ببخشد

18. When the spun sugar balls, the candy has cooked sufficiently.
[ترجمه ترگمان]وقتی توپ های شکر spun، شیرینی ها به اندازه کافی پخته شده اند
[ترجمه گوگل]هنگامی که توپ های قند خورده شده، آب نبات به اندازه کافی پخته شده است

Too much candy and sweets will ruin your teeth.

آبنبات و شیرینی زیاد دندانت را خراب می‌کند.


پیشنهاد کاربران

شکلات، شیرین، آب نبات

یک غذای شیرین ساخته شده از شکر یا شکلات ( در انگلیسی آمریکایی )
مثال:
a box of candies
یک جعبه آبنبات
a candy bar
یک نوار آبنباتی
Do you want a piece of candy?
آیا شما یک عدد آبنبات می خواهید؟


شکلات. آبنبات چوبی

آب نبات. شکلات. شیرینی. چیز شیرین

شکلات، ابنبات

شیرینی، آبنبات

شکلات

شکلات، آب نبات

آبنبات
در محاوره های عاشقانه کاربردی مانند honey دارد

آب نبات، شکلات

قَندچه.
قَندِژه.
قَندَکی.
قَندینه.
قنده.

اب نبات



کلمات دیگر: