کلمه جو
صفحه اصلی

bazaar


معنی : بازار
معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی)، (در خاورمیانه) بازار، فروشگاهی که در آن انواع کالا به فروش می رسد

انگلیسی به فارسی

بازار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a street market or market area lined with vendors, esp. in the Middle East.
مترادف: marketplace
مشابه: arcade, emporium, flea market, market, mart, rialto

- The bazaar was teeming with people eyeing the vendors' wares.
[ترجمه ترگمان] بازار مملو از مردم بود که به اجناس فروشندگان چشم دوخته بودند
[ترجمه گوگل] بازار با افرادی که محصولات فروشندگان را تماشا می کردند، پر است

(2) تعریف: a shop or market with a wide variety of goods for sale.
مترادف: emporium
مشابه: arcade, dime store, five-and-ten, flea market, market, mart, shop, trading post, variety store

(3) تعریف: a sale of miscellaneous items for the purpose of raising funds for an organization or charity.
مترادف: rummage sale
مشابه: benefit, fair, fund-raiser, sale

- The church is having a bazaar to raise funds to help refugee families in the community.
[ترجمه ترگمان] کلیسا بازاری برای جمع آوری سرمایه برای کمک به خانواده های پناهنده در جامعه دارد
[ترجمه گوگل] کلیسا دارای یک بازار برای جمع آوری کمک های مالی برای کمک به خانواده های پناهنده در جامعه است

• outdoor sale, market; fair
a bazaar is an area with many small shops and stalls, especially in the middle east and india.
a bazaar is also a sale that is held to raise money for charity.

مترادف و متضاد

بازار (اسم)
agora, market, marketplace, bazaar, mart, plaza, forum

fair; sale place


Synonyms: exchange, exposition, fete, market, marketplace, mart


جملات نمونه

1. many bazaar merchants like to haggle.
بسیاری از بازاری ها دوست دارند چانه بزنند.

2. the bazaar is considered to be one of the main centers of commerce in tabriz
بازار یکی از مراکز عمده ی بازرگانی شهر تبریز محسوب می شود.

3. it is hard to shop in the bazaar because the people keep barging into you
خرید در بازار سخت است چون مردم مرتب به آدم تنه می زنند.

4. the long range of shops along the bazaar
ردیف طولانی مغازه ها در امتداد بازار

5. the tourists were disoriented by the maze of the bazaar
توریست ها در پیچ و خم بازار گم شده بودند.

6. bookish learning on business is no guarantee of success in the bazaar
دانش کتابی درباره ی تجارت تضمین موفقیت دربازار نیست.

7. he wished to be away from the hustle and jostle of the bazaar
او آرزو می کرد که از سر و صدا و ازدحام بازار به دور باشد.

8. The street bazaar was a kaleidoscope of colours, smells and sounds.
[ترجمه ترگمان]بازار خیابانی رنگارنگ از رنگ ها، بوها و صداها بود
[ترجمه گوگل]بازار خیابانی یک کالیسوسکوپ از رنگ ها، بوی ها و صداها بود

9. Kamal was a vendor in Egypt's open-air bazaar.
[ترجمه ترگمان]کمال یک فروشنده در بازار آزاد تجاری مصر بود
[ترجمه گوگل]کمال نماینده فروش در بازار آزاد عربستان بود

10. The school bazaar raised a/the grand total of £550.
[ترجمه ترگمان]بازار مدرسه در مجموع ۵۵۰ یورو افزایش یافت
[ترجمه گوگل]بازار مدرسه بالغ بر 550 پوند است

11. Bazaar, which keeps track of spending trends in haute couture and dry goods, notes that luxury is back.
[ترجمه ترگمان]بازار، که روند مخارج را در لباس های گران قیمت و کالاهای خشک نگه می دارد، اشاره می کند که تجمل به عقب برمی گردد
[ترجمه گوگل]بازار، که روند روندهایی را در حوزه های هنری و کالاهای خشک نگه می دارد، یادآور می شود که لوکس در حال بازگشت است

12. A few minutes later in the nearby bazaar, some one taps the visitor on the shoulder, offering tea and conversation.
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد در بازار نزدیک، یکی از آن ها به میهمان خانه ضربه می زند و چای و گپ را تعارف می کند
[ترجمه گوگل]چند دقیقه بعد در بازار نزدیک، بعضی از بازدیدکنندگان بر روی شانه، چای و مکالمه ارائه می دهند

13. Which does prop in bazaar of grazing land thing language wind need to play escalating?
[ترجمه ترگمان]کدام یک از گزینه های موجود در بازار زمین چرا که باد به آن نیاز دارد افزایش یابد؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی در بازار چمنزاری بر روی زمین تاثیر می گذارد؟

14. The Atomic Bazaar is an excellent introduction to this most discomfiting topic.
[ترجمه ترگمان]بازار اتمی یک مقدمه عالی برای این موضوع most است
[ترجمه گوگل]بازار اتمی مقدمه ای عالی برای این موضوع بسیار ناراحت کننده است

15. Chickens, goats and rabbits were offered for barter at the bazaar.
[ترجمه ترگمان]مرغ ها، بزها و خرگوش ها برای مبادله کالا در بازار عرضه شدند
[ترجمه گوگل]جوجه ها، بز ها و خرگوش ها برای بازار بورس پیشنهاد شدند


کلمات دیگر: