کلمه جو
صفحه اصلی

bandwagon


معنی : عرابهء دستهء موزیک سیار
معانی دیگر : (معمولا به صورت: onthebandwagon - عامیانه) هوادار برنده (مثلا در انتخابات)، جزو دسته ی موفق و محبوب، (امریکا)، (در رژه و کارناوال ها) گاری یا ارابه یا خودرو آذین شده ویژه ی دسته ی نوازندگان

انگلیسی به فارسی

عرابه دسته موزیک سیار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: jump on the bandwagon, be on the bandwagon
(1) تعریف: a colorfully decorated wagon used to carry musicians at the head of a circus parade.

(2) تعریف: an increasingly popular or successful party, candidate, movement, or cause.

• wagon carrying musicians in a parade; movement which attracts joiners because it appears to be winning
if you say that someone has jumped on the bandwagon, you mean that they have become involved in an activity only because it is fashionable.

مترادف و متضاد

عرابهء دستهء موزیک سیار (اسم)
bandwagon

جملات نمونه

1. the democrats seem to be on the bandwagon these days
این روزها به نظر می رسد که کار دمکرات ها گرفته باشد.

2. Competitors have jumped on the bandwagon and started building similar machines.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، رقبا بر روی این گروه سوار شده اند و شروع به ساختن ماشین های مشابه کرده اند
[ترجمه گوگل]رقبا بر روی باند واگن پریده و شروع به ساخت ماشین های مشابه کرده اند

3. So what is really happening as the information bandwagon starts to roll?
[ترجمه ترگمان]بنابراین چیزی که واقعا در حال رخ دادن است در حالی است که گروه اطلاعاتی شروع به چرخیدن می کند؟
[ترجمه گوگل]بنابراین چه اتفاقی می افتد که باند واگن اطلاعات شروع به غلتیدن می کند؟

4. The keep-fit bandwagon started rolling in the mid 80s.
[ترجمه ترگمان]این گروه در اواسط دهه ۸۰ شروع به چرخیدن کرد
[ترجمه گوگل]نوار باند کاملاً متناسب از اواسط دهه 80 شروع به کار کرد

5. Many farms are jumping on the bandwagon and advertising organically grown food.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مزارع در حال پریدن بر روی خود و تبلیغ مواد غذایی ارگانیک هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مزارع در حال پریدن روی باند واگن و تبلیغ مواد غذایی پرورش یافته ارگانیک هستند

6. The Scottish Nationalist bandwagon is gathering pace.
[ترجمه ترگمان]گروه ملی گرای اسکاتلند به سرعت در حال جمع شدن است
[ترجمه گوگل]باند واگن ملی گرای اسکاتلندی در حال افزایش سرعت است

7. The World Cup bandwagon is starting to roll.
[ترجمه ترگمان]گروه جام جهانی شروع به غلت خوردن می کند
[ترجمه گوگل]باند واگن جام جهانی شروع به غلتیدن می کند

8. They seem to have got an anti-government bandwagon rolling.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که آن ها یک گروه ضد دولتی دارند که در حال غلتیدن است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آنها دارای یک باند واژگون ضد دولت هستند

9. It made a powerful bandwagon for people with different agendas.
[ترجمه ترگمان]این گروه برای افرادی که دستور کار مختلفی دارند، گروه قدرتمندی ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]این یک باند قدرتمند برای افرادی با برنامه های مختلف ساخته بود

10. Other leading manufacturers have jumped on the bandwagon.
[ترجمه ترگمان]سایر تولیدکنندگان عمده روی این گروه پریدند
[ترجمه گوگل]دیگر تولیدکنندگان برجسته روی باند واگن پریده اند

11. Competitors are certain to jump on the bandwagon with rival systems and Nimslo's much-vaunted patents could be unable to stop them.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رقابت کنندگان در رقابت با سیستم های رقیب خود به کار خود ادامه دهند و امتیاز انحصاری Nimslo می تواند آن ها را متوقف کند
[ترجمه گوگل]رقبا مطمئناً با سیستم های رقیب و حق ثبت اختراعات Nimslo #39 روی باند واگن می پرند و نمی توانند جلوی آنها را بگیرند

12. The more people jumped on to the bandwagon, the more others wanted to join them.
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر به گروه می پریدند، دیگران می خواستند به آن ها بپیوندند
[ترجمه گوگل]هرچه بیشتر مردم به سمت باند پرش می شدند ، دیگران بیشتر می خواستند به آنها بپیوندند

13. And everyone tried to climb on the bandwagon.
[ترجمه ترگمان]و همه سعی کردند که از گروه بالا بروند
[ترجمه گوگل]و همه سعی در صعود روی باند واگن داشتند

14. Companies such as Oracle are jumping on the bandwagon, too, with low-priced network computers.
[ترجمه ترگمان]شرکت هایی مانند اوراکل نیز با کامپیوترهای شبکه با قیمت پایین در حال جست وخیز می باشند
[ترجمه گوگل]کمپانی هایی مانند اوراکل نیز با رایانه های شبکه ای با قیمت پایین در حال پریدن از باند هستند

15. The Communists have climbed on the bandwagon, but only to put the brakes on.
[ترجمه ترگمان]کمونیست ها از طرف من بالا امده اند، اما فقط برای اینکه ترمز کنند
[ترجمه گوگل]کمونیستها روی واگن بالا رفته اند ، اما فقط برای اینکه ترمز بگیرند

The democrats seem to be on the bandwagon these days.

این روزها به نظر می‌رسد که کار دمکرات‌ها گرفته باشد.


پیشنهاد کاربران

قطار در حال حرکت ( فعالیتی پرگرایش )

Use the time
استفاده درست از زمان

jumpe on the bandwagon : [فرصت طلبانه] به قافله ی چیزی پیوستن

فعالیت دسته جمعی

politically: joining to stronger side
به لحاظ سیاسی: به طرف قویتر پیوستن

activity which alot of people do

نان به نرخ روز خوردن

توسل به اکثریت

کاروان تبلیغاتی در انتخابات
بیشتر در آمریکا دیده میشه

Jump/ climb on the bandwagon
فرصت طلبی کردن ، رنگ عوض کردن ، به هر سازی رقصیدن

سوار موج شدن


کلمات دیگر: