کلمه جو
صفحه اصلی

bating


معنی : بجز، باستثناء
معانی دیگر : (قدیمی) به جز، غیر از

انگلیسی به فارسی

به‌جز، به‌استثنا


کتک زدن، بجز، باستثناء


انگلیسی به انگلیسی

• excluding, with the exception of

دیکشنری تخصصی

[نساجی] عمل آهک زدایی از پوست در دباغی

مترادف و متضاد

بجز (حرف اضافه)
bar, except, than, bating, barring

باستثناء (حرف اضافه)
bar, bating, barring

جملات نمونه

1. The cruel landlord would bate him no rent.
[ترجمه ترگمان]کاروانسرا دار بی رحما نه از او اجاره نمی داد
[ترجمه گوگل]صاحب بی رحمانه او را به اجبار نمی کند

2. Mr Harris and Mrs Bate and three other teachers were there.
[ترجمه ترگمان]آقای هار یس و خانم Bate و سه معلم دیگر آنجا بودند
[ترجمه گوگل]آقای هریس و خانم بیت و سه معلم دیگر آنجا بودند

3. He is best remembered for his chilling portrayal of Norman Bates in'Psycho '.
[ترجمه ترگمان]او بهترین تصویر او از این تصویر سرد نورمن بی تز در روانی را به یاد دارد
[ترجمه گوگل]او بهتر است برای تصویر خیره کننده خود را از Norman Bates in'Psycho به یاد می آورد

4. I was unable to bate my enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]من قادر نبودم که شور و شوق خود را از دست بدهم
[ترجمه گوگل]من نتوانستم شور و شوق خود را از بین ببرم

5. The Chairman's remarks were so astounding that the audience listened to him with bated breath.
[ترجمه ترگمان]اظهارات رئیس چنان مبهوت کننده بود که با نفس های حبس شده به او گوش می دادند
[ترجمه گوگل]اظهارات رئیس بسیار عجیب و غریب بود که مخاطب به او با نفس نفس نفس زد

6. Bates says he will lose his livelihood if his driving licence is taken away.
[ترجمه ترگمان]بیتس می گوید اگر اجازه رانندگی او را بگیرند، زندگی خود را از دست خواهد داد
[ترجمه گوگل]بیتس می گوید که اگر معافیت رانندگی او از بین برود، معیشت خود را از دست خواهد داد

7. We listened with bated breath to Grandma's stories of her travels.
[ترجمه ترگمان]با نفس های حبس شده به داستان های مامان بزرگ او گوش می دادیم
[ترجمه گوگل]ما با نفس نفس نفس کشیدن به داستان مادر بزرگ از سفر او گوش داد

8. He waited for a reply to his offer with bated breath .
[ترجمه ترگمان]در حالی که نفسش در سینه حبس شده بود منتظر جواب او شد
[ترجمه گوگل]او با نفس نفس نفس زد و گفت:

9. That was setbacks that bated her hopes.
[ترجمه ترگمان]این همه عقب نشینی بود که امیدش را در سینه حبس کرده بود
[ترجمه گوگل]این ها رکود هایی بود که امیدش را از دست داد

10. The salesman won't bate a penny of it.
[ترجمه ترگمان]فروشنده حتی یک پنی هم نخواهد خرید
[ترجمه گوگل]این فروشنده یک پنی از آن نبرد نخواهد کرد

11. I was dismayed when I recongnized the voice of Mrs Bates.
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای خانم بیتس را شنیدم ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]هنگامی که من صدای خانم بیتس را تشخیص دادم، ناامید شدم

12. For fear of disturbing others she spoke with bated breath.
[ترجمه ترگمان]به خاطر ترس از آزار دیگران او با نفس های حبس شده حرف می زد
[ترجمه گوگل]برای ترس از ناراحتی دیگران او با نفس نفس زده صحبت کرد

13. He waited for the announcement of the result of the competition with bated breath.
[ترجمه ترگمان]او منتظر اعلام نتیجه رقابت با نفس های حبس شده بود
[ترجمه گوگل]او منتظر اعلام نتایج نتیجه رقابت با نفس افتاده بود

14. I bated my breath and waited by the phone.
[ترجمه ترگمان]نفسم را حبس کردم و کنار تلفن منتظر ماندم
[ترجمه گوگل]من تنفس خود را از دست دادم و منتظر تلفن بودم

15. I waited with bated breath for what would happen next.
[ترجمه ترگمان]با نفس های حبس شده منتظر ماندم که چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]برای آنچه که بعدا اتفاق می افتد، با نفس نفس می کشیدم


کلمات دیگر: