کلمه جو
صفحه اصلی

call off


معنی : منحرف کردن، صرف نظر کردن
معانی دیگر : دشنام دادن، به زشتی نام بردن (از)، لقب زشت دادن به، ناسزا گفتن، 1- (اقلام یا اسامی را با صدای بلند) خواندن 2- موقوف کردن، کنسل کردن، به هم زدن، به بعد موکول کردن

انگلیسی به فارسی

تصمیم به لغو یا متوقف کردن، صرف‌نظر کردن، منحرف کردن


تماس بگیرید، منحرف کردن، صرف نظر کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to cancel (an appointment, action, event, or the like).
مشابه: cancel

• cancel an event; cancel a meeting or appointment; postpone indefinitely; order a dog to stop attacking a person; order a person to stop attacking another person

مترادف و متضاد

منحرف کردن (فعل)
shunt, alienate, avert, divert, deflect, swerve, bend, call off, warp, wring, pervert

صرف نظر کردن (فعل)
call off, forbear, betake, pass up, withdraw, forget

to cancel or call a halt to, discontinue


Synonyms: abandon, abort, break off, cancel, desist, drop, kill, postpone, scrub, withdraw


جملات نمونه

1. He decided to call off his regular press conference.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که کنفرانس مطبوعاتی معمولی خود را لغو کند
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا کنفرانس مطبوعاتی خود را به طور منظم فراخواند

2. It was decided to call off the search when there was no hope of finding the missing child alive.
[ترجمه A F] در حالیکه هیچ امیدی برای زنده پیدا کردن بچه گمشده وجود نداشت، تصمیم بر این شد که تحقیقات را کنسل کنند.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته شد که هر وقت امیدی برای پیدا کردن بچه گم شده پیدا نشود
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفت که جستجو را لغو کند، در حالی که هیچ امیدی برای پیدا کردن بچه گمشده زنده نبود

3. Don't let anything call off your attention from your studies.
[ترجمه مریم] نگذار چیزی تمرکزت رو از مطالعاتت دور کنه
[ترجمه ترگمان]نگذار هیچ چیز از studies دور شود
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید چیزی از مطالعات شما خارج شود

4. They refused to obey the court's order to call off the strike .
[ترجمه ترگمان]آن ها از اطاعت از دستور دادگاه برای لغو اعتصاب خودداری کردند
[ترجمه گوگل]آنها از نظارت دادگاه برای رد اعتصاب خودداری کردند

5. Call off your thugs, and I'll show you where the money is.
[ترجمه ترگمان]thugs رو بزن ین و من بهتون نشون می دم که پول کجاست
[ترجمه گوگل]از اراذل و اوباش خودداری کنید، و من به شما نشان می دهم که کجا پول است

6. Greenpeace refused to call off the event.
[ترجمه ترگمان]صلح سبز از فراخوان این رویداد خودداری کرد
[ترجمه گوگل]Greenpeace از لغو این رویداد خودداری کرد

7. Rescuers had to call off the search because of worsening weather conditions.
[ترجمه ترگمان]امدادگران مجبور بودند به دلیل بدتر شدن شرایط آب و هوایی، این جستجو را رها کنند
[ترجمه گوگل]به دلیل شرایط بدتر شدن شرایط آب و هوایی، ناظران مجبور به خارج شدن از جستجو شدند

8. The teacher began to call off the names on his list.
[ترجمه ترگمان]معلم شروع به خواندن اسامی در لیست خود کرد
[ترجمه گوگل]معلم شروع به نوشتن نام ها در لیست خود کرد

9. The administration has officially asked transportation workers to call off their strike.
[ترجمه ترگمان]دولت رسما از کارگران حمل و نقل درخواست کرده است که اعتصاب خود را آغاز کنند
[ترجمه گوگل]دولت به طور رسمی از کارگران حمل و نقل خواسته است تا اعتصاب خود را لغو کنند

10. Connahs Quay were angry over Halkyn's decision to call off their match at Pant Newydd an hour before the scheduled start.
[ترجمه ترگمان]Quay Connahs از تصمیم Halkyn برای لغو مسابقه خود در Pant Newydd یک ساعت پیش از شروع برنامه ریزی شده عصبانی بودند
[ترجمه گوگل]Connahs Quay در مورد تصمیم هالکین برای خنثی کردن بازی خود در Pant Newydd یک ساعت قبل از شروع برنامه ریزی شد

11. Kennelly refused to call off the raids, and he was lofty about it, which was compounding his error.
[ترجمه ترگمان]kennelly از حمله به off امتناع ورزید و او در این مورد بزرگ بود که خطای او را خنثی می کرد
[ترجمه گوگل]کنلی از رد تماس ها اجتناب کرد و او در مورد آن زیاد بود، که خطا را به همراه داشت

12. Call off the Elvis impersonator and cancel the trip to Vegas.
[ترجمه ترگمان]از الویس impersonator تماس بگیرید و سفر خود به لاس وگاس را لغو کنید
[ترجمه گوگل]تماس تلفنی از شخصیت Elvis و لغو سفر به وگاس

13. They wanted to get us to call off the strike.
[ترجمه ترگمان] اونا میخواستن که ما حمله رو قطع کنیم
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند ما را از اعتصاب خارج کنند

14. It rained so much that they had to call off the soccer game.
[ترجمه ترگمان]باران چنان باران می بارید که مجبور شدند بازی فوتبال را قطع کنند
[ترجمه گوگل]آنقدر بارانی بود که آنها مجبور بودند بازی فوتبال را خاموش کنند

پیشنهاد کاربران

لغو کردن، صرف نظر کردن

تصمیم به اتفاق نیافتادن چیزی یا کاری:
اون خانم از ازدواج صرفنظر کرد . She’s called off the wedding.
اگر بیشتر از این بارون بیاد امکان داره بازی لغو بشه. If we have much more rain, the game might be called off.

تصمیم گرفتن به متوقف کردن چیزی یا کاری که در حال وقوع است:
با بدتر شدن وضع هوا، جستجو برای بازماندگان را لغو کردند. With the weather worsening, they’ve called off the search for survivors.

برای متوقف کردن کسی یا حیوانی از دنبال کردن چیزی یا کسی:
داد زدم که یارو سگش رو متوقف کنه . I yelled to the man to call off his dog.

. خیله خب. تو برنده شدی ، دیگه میتونی سگت رو متوقف کنی . All right, you win – you can call off the dogs now.

کنسل کردن

به هم زدن

به هم زدن موضوعی که برای آن برنامه ریزی شده بوده است.

لغو کردن ، کنسل کردن

کنسل کردن
The olympic gsmes got called off because of pandemic

Call off
Cancle

They mean the same thing in some contexts. Call off is more casual.

You can cancel an order at a restaurant but you would not say call off the order.
You can cancel an event, and saying call off the event means the same thing.

I don't entirely agree with the other post .
Though they have overlapping meanings, there are times you can't use "call off".
For example, you wouldn't "call off" your ATM transaction, in that case, it's always "cancel".

"Call off" is mainly used when you're talking about a plan. So, you wouldn't call off a Google search, but you would call off a search for a missing person.

You wouldn't call off a hotel reservation, but you would call of a party. Hope that helps. You can write and say both.

Call off is more verbal, and cancel is more formal.

لغو کردن

در کسب و کار
سفارش انبوه با تعدادی نامشخص که در زمان نهایی سفارش مورد بررسی قرار میگیرد تا ببینند آیا به میزان نیاز تولید شده یا خیر.


کلمات دیگر: