کلمه جو
صفحه اصلی

calling card


معنی : کارت ویزیت
معانی دیگر : کارت ویزیت

انگلیسی به فارسی

( card visiting =) کارت ویزیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small card with one's name and sometimes address and telephone number printed on it, used when making business and social visits.

• business card, small card containing a persons name and telephone number

مترادف و متضاد

کارت ویزیت (اسم)
calling card, pasteboard, card, visiting card

جملات نمونه

1. On a longer call, however, a calling card can be cheaper than a prepaid phone card.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در یک تماس دیگر، یک کارت فراخوانی می تواند ارزان تر از یک کارت تلفن قبل از پیش پرداخت باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، در یک تماس طولانی، یک کارت تلفن می تواند ارزان تر از کارت تلفن پیش پرداخت باشد

2. They all hoped Zebedee would leave his calling card in the painted square they had picked for £
[ترجمه ترگمان]همگی امیدوار بودند که آن ها کارت ویزیت او را در میدان رنگ شده که به قیمت پوند انتخاب کرده بودند، بگذارند
[ترجمه گوگل]همه آنها امیدوار بودند که زبدی کارت تلفنی خود را در مربع نقاشی که برای ین انتخاب کرده بود، ترک کند

3. Like a calling card. To let the T'ang know who had killed him.
[ترجمه ترگمان]مثل یه کارت ویزیت برای اینکه the بداند که چه کسی او را کشته بود
[ترجمه گوگل]مانند یک کارت تلفنی اجازه دهید تان بداند که او را کشته است

4. We left our calling card on the enemy with those bombs at the checkpoint.
[ترجمه ترگمان]ما کارت فراخوانی خود را با این بمب ها در ایست بازرسی ترک کردیم
[ترجمه گوگل]ما کارت تماس خود را با دشمنان با آن بمب ها در محل بازرسی ترک کردیم

5. Please bill this call to my calling card number.
[ترجمه ترگمان]لطفا این تماس رو به شماره کارت من بده
[ترجمه گوگل]لطفا این تماس را به شماره کارت تلفنی من بفرمایید

6. But they left their calling card in the bloody nature of what they did.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها کارت اعتباری خود را با ماهیت خون آلود کاری که انجام داده بودند ترک کردند
[ترجمه گوگل]اما کارت تلفنی خود را در ماهیت خونین آنچه انجام می دادند ترک کردند

7. That innovation has become a global calling card.
[ترجمه ترگمان]آن نوآوری به یک کارت فراخوانی جهانی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]این نوآوری تبدیل به یک کارت تلفنی جهانی شده است

8. Left his calling card with your lady-in-waiting ?
[ترجمه ترگمان]کارت اعتباریش رو با خانمی که منتظرش بود گذاشت؟
[ترجمه گوگل]نامه خود را با بانوی خود در انتظار چپ کنید؟

9. May I use my calling card on this phone?
[ترجمه ترگمان]میشه از کارت اعتباری - م استفاده کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم از کارت تلفن من در این گوشی استفاده کنم؟

10. What you accomplish today will be your calling card tomorrow.
[ترجمه ترگمان]کاری که امروز انجام می دی فردا کارت تبریک می شه
[ترجمه گوگل]آنچه شما امروز انجام می دهید کارت شخصی شما فردا خواهد بود

11. Your calling card number was used to pay for the call.
[ترجمه ترگمان]شماره تلفنت برای پرداخت پول استفاده شد
[ترجمه گوگل]شماره تماس کارت شما برای پرداخت تماس مورد استفاده قرار گرفت

12. Alyssa uses a calling card to call the US from Taiwan. The rate is pretty good.
[ترجمه ترگمان]Alyssa از یک کارت فراخوانی برای تماس با ایالات متحده از تایوان استفاده می کند این نرخ نسبتا خوب است
[ترجمه گوگل]آلیسا از تماس تلفنی از ایالات متحده از تایوان استفاده می کند نرخ خیلی خوب است

13. I believe he has just left me his calling card.
[ترجمه ترگمان] فکر کنم همین الان کارت اعتباریش رو بهم داده
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که او کارت من را ترک کرده است

14. I will charge the call to my calling card.
[ترجمه ترگمان]من زنگ می زنم به کارت تماس هام
[ترجمه گوگل]من تماس را به کارت تلفنی خود می گیرم

پیشنهاد کاربران

نشان یا گواهی از اینکه کسی یا چیزی حضور دارد یا حضور داشته است

کارت تلفن

نشان، نشانی که معرّف یک فرد است


کلمات دیگر: