کلمه جو
صفحه اصلی

deductible


معنی : مالیات پذیر، کسرپذیر
معانی دیگر : معاف از مالیات (کاستنی از مبلغ کل مالیات بر درآمد)، (بیمه) کاهشی، کسر کردنی، فرانشیز، کاهش پذیر، قابل کسر کردن، کاستنی

انگلیسی به فارسی

کسرپذیر، مالیات‌پذیر


محاسبه شده، مالیات پذیر، کسرپذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: able to be deducted.

(2) تعریف: in the United States, allowable as a deduction from income to be taxed.

(3) تعریف: to be deducted from any amount payable by insurance.
اسم ( noun )
مشتقات: deductibility (n.)
(1) تعریف: an insurance policy containing a stipulation that the insurer will pay only amounts remaining after a given amount is paid by the insured party.

(2) تعریف: an amount deducted from any total paid by insurance.

• capable of being deducted, capable of being subtracted or taken off

مترادف و متضاد

مالیات پذیر (صفت)
deductible

کسر پذیر (صفت)
deductible

جملات نمونه

1. deductible coverage
مورد بیمه ی کاهشی (یا کسر کردنی)

2. deductible expenses
هزینه های بخشوده

3. These costs are deductible from profits.
[ترجمه ترگمان]این هزینه ها مشمول کسر سود می شوند
[ترجمه گوگل]این هزینه ها از سود حاصل می شود

4. Money spent on business expenses is deductible.
[ترجمه اشرف] مبالغ مصرفی در هزینه های تجاری مشمول کسر از مالیات هستند.
[ترجمه ترگمان]پول صرف شده در هزینه های کسب وکار مشمول کسر می شود
[ترجمه گوگل]پول صرف هزینه های تجاری کسر می شود

5. The donation he made was a deductible on his tax form.
[ترجمه اشرف] کمک او، به عنوان کسر از مالیات در فرم مالیاتی اش محسوب شد.
[ترجمه ترگمان]donation که او انجام داد مشمول کسر مالیات بر فرم مالیاتی وی شد
[ترجمه گوگل]کمک مالی که او ساخته بود، بر اساس فرم مالیاتی خود محفوظ بود

6. Contributions to charities are tax deductible.
[ترجمه ترگمان]مشارکت های خیریه مشمول کسر مالیات می شوند
[ترجمه گوگل]مشارکت در موسسات خیریه مالیات محاسبه می شود

7. This is the maximum deductible amount for business mileage.
[ترجمه ترگمان]این حداکثر مقدار معافیت مالیاتی است
[ترجمه گوگل]این مقدار حداکثر مجاز برای کسب و کار مسافت پیموده شده است

8. It is deductible only to the extent that you earn investment income.
[ترجمه ترگمان]مشمول کسر مالیات می شوند
[ترجمه گوگل]این تنها تا حدی است که شما درآمد سرمایه گذاری را پرداخت می کنید

9. These so-called always deductible expenses usually consist of home mortgage interest and real estate taxes.
[ترجمه ترگمان]این هزینه ها به اصطلاح همیشه مشمول کسر مالیات خانگی و مالیات املاک و مستغلات می شوند
[ترجمه گوگل]این هزینه های به اصطلاح همیشه محاسبه معمولا شامل بهره وام مسکن خانه و مالیات بر املاک و مستغلات است

10. Interest charges are tax deductible .
[ترجمه ترگمان]هزینه های سود مشمول کسر مالیات می شوند
[ترجمه گوگل]اتهامات جبران خسارت مالیاتی است

11. The interest charge would be fully tax deductible.
[ترجمه ترگمان]هزینه بهره مشمول کسر مالیات می شود
[ترجمه گوگل]هزینه بهره کاملا تخفیف مالیاتی خواهد بود

12. This tax on bank deposits is not deductible for tax purposes.
[ترجمه ترگمان]این مالیات بر سپرده های بانکی مشمول کسر مالیات نمی شود
[ترجمه گوگل]این مالیات برای سپرده های بانکی برای مقاصد مالیاتی قابل قیاس نیست

13. Limitations on the amount of actually deductible home-office expenses will sometimes make a home office barely worth the trouble.
[ترجمه ترگمان]محدودیت ها در مورد مقدار در واقعا مشمول کسر مالیات در خانه گاهی اوقات باعث می شود که یک دفتر خانگی به سختی به مشکل تبدیل شود
[ترجمه گوگل]محدودیت های موجود در هزینه های اداری که واقعا کاهش می یابد، بعضی وقت ها یک دفتر خانه را به سختی به ارزش مشکل می رساند

14. If you pay it, alimony is tax deductible.
[ترجمه ترگمان]، اگه بهش پول بدی، خرجی نداره
[ترجمه گوگل]اگر آن را پرداخت کنید، اقامت مستمری مالیاتی است

deductible expenses

هزینه‌های بخشوده


deductible coverage

مورد بیمه‌ی کاهشی (یا کسر کردنی)


پیشنهاد کاربران

Tax Deductible
مراد هزینه هایی است که از درآمد ناخالص کسر میشوند و لذا این هزینه ها مشمول مالیات نمی شوند.

فرانشیز

قابل استنباط


کلمات دیگر: