سلسله ی اعصاب، سازگان عصبی، پی سازگان، سلسله عصب، دستگاه پی
nervous system
سلسله ی اعصاب، سازگان عصبی، پی سازگان، سلسله عصب، دستگاه پی
انگلیسی به فارسی
(کالبدشناسی) سلسله عصب، دستگاه پی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the system of nerves and nerve centers in most multicellular animals.
- The brain and spinal cord are parts of the nervous system.
[ترجمه ترگمان] مغز و نخاع بخشی از سیستم عصبی هستند
[ترجمه گوگل] مغز و نخاع بخشی از سیستم عصبی هستند
[ترجمه گوگل] مغز و نخاع بخشی از سیستم عصبی هستند
• network of cells that transmit nerve impulses throughout the body (to the brain, muscles, and organs)
your nervous system is all the nerves in your body together with your brain and spinal cord, which control your movements and feelings.
your nervous system is all the nerves in your body together with your brain and spinal cord, which control your movements and feelings.
مترادف و متضاد
central nervous system
Synonyms: nerves, nerve system, neurology, peripheral nervous system, sense organs, sensorium, sensory apparatus
جملات نمونه
1. The brain is a part of the nervous system of the human body.
[ترجمه ترگمان]مغز بخشی از سیستم عصبی بدن انسان است
[ترجمه گوگل]مغز بخشی از سیستم عصبی بدن انسان است
[ترجمه گوگل]مغز بخشی از سیستم عصبی بدن انسان است
2. The brain is the centre of the nervous system.
[ترجمه ترگمان]مغز مرکز سیستم عصبی است
[ترجمه گوگل]مغز مرکز سیستم عصبی است
[ترجمه گوگل]مغز مرکز سیستم عصبی است
3. Certain chemicals can induce undesirable changes in the nervous system.
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی خاص می توانند موجب تغییرات نامطلوب در سیستم عصبی شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از مواد شیمیایی می توانند تغییرات نامطلوب در سیستم عصبی ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از مواد شیمیایی می توانند تغییرات نامطلوب در سیستم عصبی ایجاد کنند
4. The drug acts on the central nervous system.
[ترجمه ترگمان]این دارو بر روی سیستم عصبی مرکزی اعمال می شود
[ترجمه گوگل]این دارو در سیستم عصبی مرکزی عمل می کند
[ترجمه گوگل]این دارو در سیستم عصبی مرکزی عمل می کند
5. Its effects on the nervous system include weakness, paralysis, and tingling in the hands and feet.
[ترجمه ترگمان]اثرات آن بر سیستم عصبی عبارتند از ضعف، فلج و خارش در دست ها و پاها
[ترجمه گوگل]اثرات آن بر سیستم عصبی شامل ضعف، فلج و سوزش در دست و پا است
[ترجمه گوگل]اثرات آن بر سیستم عصبی شامل ضعف، فلج و سوزش در دست و پا است
6. This works through the mediation of the central nervous system.
[ترجمه ترگمان]این کار از طریق میانجی گری سیستم عصبی مرکزی انجام می شود
[ترجمه گوگل]این کار از طریق میانجیگری سیستم عصبی مرکزی انجام می شود
[ترجمه گوگل]این کار از طریق میانجیگری سیستم عصبی مرکزی انجام می شود
7. The immune system interacts with both the nervous system and the hormones.
[ترجمه ترگمان]سیستم ایمنی با سیستم عصبی و هم هورمون ها در تعامل است
[ترجمه گوگل]سیستم ایمنی با سیستم عصبی و هورمونها تعامل دارد
[ترجمه گوگل]سیستم ایمنی با سیستم عصبی و هورمونها تعامل دارد
8. The nervous system regulates our bodily functions .
[ترجمه ترگمان]سیستم عصبی وظایف بدن ما را منظم می کند
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی عملکردهای بدن ما را تنظیم می کند
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی عملکردهای بدن ما را تنظیم می کند
9. The nervous system is divisible into three parts.
[ترجمه ترگمان]سیستم عصبی به سه قسمت تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی به سه بخش تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی به سه بخش تقسیم می شود
10. For Hal was the nervous system of the ship; without his supervision, Discovery would be a mechanical corpse.
[ترجمه ترگمان]زیرا هال سیستم عصبی کشتی بود؛ بدون نظارت او دیسکاوری یک جسد مکانیکی خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای هال سیستم عصبی کشتی بود؛ بدون نظارت او، کشف یک جسد مکانیکی خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای هال سیستم عصبی کشتی بود؛ بدون نظارت او، کشف یک جسد مکانیکی خواهد بود
11. She suffers from a rare disease of the nervous system.
[ترجمه ترگمان]او از بیماری نادر سیستم عصبی رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از یک بیماری نادر سیستم عصبی رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از یک بیماری نادر سیستم عصبی رنج می برد
12. Because alcohol is a central nervous system depressant, many people are under the impression that it improves sleep.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که الکل یک سیستم عصبی مرکزی است، بسیاری از مردم تحت تاثیر این تصور قرار دارند که خواب را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که الکل یک افسردگی سیستم عصبی مرکزی است، بسیاری از افراد در معرض این هستند که خواب را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که الکل یک افسردگی سیستم عصبی مرکزی است، بسیاری از افراد در معرض این هستند که خواب را بهبود می بخشد
13. The parasympathetic nervous system does the reverse, preparing the body for more vegetative activities.
[ترجمه ترگمان]سیستم عصبی نیز معکوس است و بدن را برای فعالیت های گیاهی بیشتر آماده می کند
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی پاراسمپاتیک معکوس می کند و بدن را برای فعالیت های رویشی بیشتر آماده می کند
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی پاراسمپاتیک معکوس می کند و بدن را برای فعالیت های رویشی بیشتر آماده می کند
14. Parkinson's disease is a debilitating and incurable disease of the nervous system.
[ترجمه ترگمان]بیماری پارکینسون یک بیماری مهلک و غیرقابل درمان سیستم عصبی است
[ترجمه گوگل]بیماری پارکینسون یک بیماری ناتوان کننده و غیر قابل درمان سیستم عصبی است
[ترجمه گوگل]بیماری پارکینسون یک بیماری ناتوان کننده و غیر قابل درمان سیستم عصبی است
پیشنهاد کاربران
سیستم عصبی
کلمات دیگر: