(ماموری که کارش رسیدگی به شکایات مردم علیه دولت و مراجع دولتی است) داد آور، فریادرس مردم
ombudsman
(ماموری که کارش رسیدگی به شکایات مردم علیه دولت و مراجع دولتی است) داد آور، فریادرس مردم
انگلیسی به فارسی
(ماموری که کارش رسیدگی به شکایات مردم علیه دولت و مراجع دولتی است) داد آور، فریادرس مردم
بازرس
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: ombudsmen
حالات: ombudsmen
• : تعریف: a man employed by a government, institution, or the like to hear and attempt to resolve complaints, as from citizens, employees, or students.
• public official who investigates citizens' complaints against the government
an ombudsman is an official who is appointed by a government or other large organization to investigate complaints that people make against them.
an ombudsman is an official who is appointed by a government or other large organization to investigate complaints that people make against them.
جملات نمونه
1. A pensions ombudsman has been appointed.
[ترجمه ترگمان]یک بازرس حقوق بازنشستگی منصوب شده است
[ترجمه گوگل]یک وکیل بازنشستگی منصوب شده است
[ترجمه گوگل]یک وکیل بازنشستگی منصوب شده است
2. Complaints to the Banking Ombudsman grew by 50 per cent last year.
[ترجمه ترگمان]رسیدگی به بازرس بانکی در سال گذشته ۵۰ درصد افزایش داشته است
[ترجمه گوگل]شکایت به بازرس بانکداری در سال گذشته 50 درصد افزایش یافت
[ترجمه گوگل]شکایت به بازرس بانکداری در سال گذشته 50 درصد افزایش یافت
3. And the Financial Ombudsman Service this week published a briefing note for firms handling endowment mortgage complaints.
[ترجمه ترگمان]و اداره بازرسی مالی این هفته گزارشی خلاصه از رسیدگی به شکایات وام مسکن شرکت ها منتشر کرد
[ترجمه گوگل]و این کمیسیون مالی این هفته یک یادداشت مختصری را برای شرکت هایی که شکایات مربوط به وام های صندوق را اداره می کنند منتشر کردند
[ترجمه گوگل]و این کمیسیون مالی این هفته یک یادداشت مختصری را برای شرکت هایی که شکایات مربوط به وام های صندوق را اداره می کنند منتشر کردند
4. I accept the submission for the ombudsman.
[ترجمه ترگمان]من تسلیم بازرس را می پذیرم
[ترجمه گوگل]من برای اداره بازپرداخت می پذیرم
[ترجمه گوگل]من برای اداره بازپرداخت می پذیرم
5. The ombudsman has no power to order compensation for example.
[ترجمه ترگمان]وکیل مدافع هیچ قدرتی برای جبران خسارت برای نمونه ندارد
[ترجمه گوگل]اوباما قدرت ندارد که برای مثال جبران خسارت کند
[ترجمه گوگل]اوباما قدرت ندارد که برای مثال جبران خسارت کند
6. The bill creates a Legal Services Ombudsman to oversee complaints against solicitors and barristers.
[ترجمه ترگمان]این لایحه یک بازرس خدمات حقوقی برای نظارت بر شکایات از وکلا و وکلای مدافع ارائه می کند
[ترجمه گوگل]این لایحه یک دادگستری خدمات حقوقی برای نظارت بر شکایت علیه وکلا و دادگرها ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]این لایحه یک دادگستری خدمات حقوقی برای نظارت بر شکایت علیه وکلا و دادگرها ایجاد می کند
7. There is also to be a pensions ombudsman with statutory backing.
[ترجمه ترگمان]همچنین یک بازرس حقوق بازنشستگی با پشتوانه قانونی وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین باید دارای وکیل بازنشستگی با حمایت قانونی باشد
[ترجمه گوگل]همچنین باید دارای وکیل بازنشستگی با حمایت قانونی باشد
8. Also new is the provision for a Conveyancing Ombudsman to investigate complaints against lenders doing conveyancing.
[ترجمه ترگمان]افزون بر آن، آماده سازی یک دادرس Conveyancing برای رسیدگی به شکایات علیه وام دهندگان انجام شده است
[ترجمه گوگل]همچنین برای تهیه یک بازرس قانونی برای بررسی شکایات علیه وام دهندگان که در حال انتقال هستند، جدید است
[ترجمه گوگل]همچنین برای تهیه یک بازرس قانونی برای بررسی شکایات علیه وام دهندگان که در حال انتقال هستند، جدید است
9. Ombudsman: Third parties - neighbours etal - can not appeal to the DoE if they disagree with a planning decision.
[ترجمه ترگمان]دادرس: طرف های سوم - همسایگان etal - اگر با تصمیم برنامه ریزی موافق نباشند، نمی توانند از این سازمان حفاظت کنند
[ترجمه گوگل]اوباما شخص ثالث - همسایگان ETAL - اگر با تصمیم برنامه ریزی مخالف باشند، نمی توانند به دادگاه تجدیدنظر کنند
[ترجمه گوگل]اوباما شخص ثالث - همسایگان ETAL - اگر با تصمیم برنامه ریزی مخالف باشند، نمی توانند به دادگاه تجدیدنظر کنند
10. The ombudsman will have power to recommend that a lawyer or professional body pay compensation, but not to compel payment.
[ترجمه ترگمان]دادرس قدرت خواهد داشت تا توصیه کند که یک وکیل یا نهاد حرفه ای غرامت پرداخت کند، اما پرداخت اجباری را اجباری نکند
[ترجمه گوگل]اوباما قدرت را برای توصیه یک وکیل یا بدن حرفه ای به جبران خسارت دارد، اما مجبور نیست مجبور به پرداخت شود
[ترجمه گوگل]اوباما قدرت را برای توصیه یک وکیل یا بدن حرفه ای به جبران خسارت دارد، اما مجبور نیست مجبور به پرداخت شود
11. A little thank you to the Ombudsman would not go amiss. --------------------.
[ترجمه ترگمان]کمی از شما ممنونم که دادرس ناراحت نخواهد شد - - - - - - -
[ترجمه گوگل]کمی متشکرم به دادگستری نمیخواهم --------------------
[ترجمه گوگل]کمی متشکرم به دادگستری نمیخواهم --------------------
12. This has alarmed the Local Government Ombudsman who would like powers to investigate persistent offenders.
[ترجمه ترگمان]این امر به بازرس دولت محلی هشدار داد که از اختیارات برای تحقیق درباره مجرمان سرسخت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این موجب شده است که بازرس محلی محلی که قدرت را برای بررسی مجرمان متعهد در اختیار دارد، راضی کند
[ترجمه گوگل]این موجب شده است که بازرس محلی محلی که قدرت را برای بررسی مجرمان متعهد در اختیار دارد، راضی کند
13. And this week the Financial Ombudsman Service set out how savers might claim compensation.
[ترجمه ترگمان]و این هفته اداره بازرسی مالی نحوه پرداخت کنندگان را تعیین کرد
[ترجمه گوگل]و در این هفته، سازمان بازرسی مالی اعلام کرد چگونه ممکن است سپرده گذاران جبران خسارت کنند
[ترجمه گوگل]و در این هفته، سازمان بازرسی مالی اعلام کرد چگونه ممکن است سپرده گذاران جبران خسارت کنند
14. Can an ombudsman serve the public interest as opposed to the institutional interests of his paper?
[ترجمه ترگمان]آیا یک دادرس می تواند به منافع عمومی نسبت به منافع سازمانی مقاله اش رسیدگی کند؟
[ترجمه گوگل]آیا یک بازرس میتواند منافع عمومی را در مقایسه با منافع سازمانیافته مقاله خود مطرح کند؟
[ترجمه گوگل]آیا یک بازرس میتواند منافع عمومی را در مقایسه با منافع سازمانیافته مقاله خود مطرح کند؟
پیشنهاد کاربران
بازرس کشوری، بازرس دیوان عدالت اداری، نقیب، مامور رسیدگی به شکایات دولتی.
کلمات دیگر: