کلمه جو
صفحه اصلی

parnassus


کوه پارناس (در یونان که منزلگه آپولو apollo و میوز muses بود)، شعر و شاعری، شعرا

انگلیسی به فارسی

پرناسوس


کوه پارناس (در یونان که منزلگه آپولو Apollo و میوز Muses بود)


شعر و شاعری، شعرا


مرکز هنری و ادبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: Mount Parnassus, a mountain in central Greece that in classical times was associated with Apollo and the Muses.

(2) تعریف: a collection of poems or fine literature, or a group of poets.

(3) تعریف: any center of poetic or artistic endeavor.

• mountain in central greece; mountain that was sacred to apollo and the place where the muses lived (greek mythology); collection of poems or fine literature; the world of poetry; poets as a group; name of any poetry center or artistic activity

جملات نمونه

1. Meanwhile, several Parnassus holdings were clobbered by disappointing earnings or other problems.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، تعداد زیادی از سهام داران Parnassus تحت تاثیر درآمده ای نا امید کننده و یا مشکلات دیگر قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]در عین حال، چندین مزیت Parnassus توسط درآمد ناامیدکننده یا مشکالت دیگری فروکش کردند

2. By this time, though, Dr. Parnassus is on his third stakes-raising bet with the devilish Mr. Nick, and the fate of Valentina herself is hanging in the balance.
[ترجمه ترگمان]اما در این زمان، دکتر Parnassus در خطر سوم است - شرط را با این آقای نیک شیطانی بزرگ می کند، و خود \"ولنتینا\" هم تعادل خود را در دست دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، دکتر Parnassus در سومین شرط بندی خود را با شیطان آقای نیک، و سرنوشت والنتینا خود را در تعادل آویزان است

3. To set the scene, Dr. Parnassus is an ancient and mysterious traveling showman whose horse-drawn theatre presents something like a Medieval Mystery Play by way of the Commedia dell'arte.
[ترجمه ترگمان]برای برپا کردن صحنه، دکتر پارناسوس یک مجری سفر باستانی و مرموز است که تئاتر کشیده اسب آن چیزی شبیه به یک راز قرون وسطی به نمایش می گذارد که به وسیله سبک Commedia \/ آرته به نمایش در می آید
[ترجمه گوگل]برای تنظیم صحنه، دکتر Parnassus یک نمایشگر مسافرتی باستانی و اسرار آمیز است که تئاتر اسباب بازی آن، چیزی شبیه یک بازی رمز و راز قرون وسطایی را به وسیله Commedia del'arte ارائه می دهد

4. Attached to the flank of Mount Parnassus, the city of Delphi is considered to be one of the oldest cities to date.
[ترجمه ترگمان]به پهلوی کوه پارناسوس پیوست شده و شهر دلفی یکی از قدیمی ترین شهرهای تاریخ به شمار می رود
[ترجمه گوگل]شهر دلفی، به سمت جزیره کوه Parnassus وابسته است، به عنوان یکی از قدیمی ترین شهرهای تاریخی محسوب می شود

5. Overall, however, the Vaults of Parnassus has provided an invaluable resource in building the architectural prerequisites of a strong Python community.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور کلی، Vaults of یک منبع ارزشمند در ساخت پیش نیازهای معماری یک جامعه پایتون قوی فراهم کرده است
[ترجمه گوگل]در کل، Vaults of Parnassus یک منبع ارزشمند در ساختن پیش نیازهای معماری یک جامعه قوی پایتون ارائه داده اند

6. Utilitarianism is prevailing in the modern Parnassus. His cognition about the internal constitution of poem is the embodiment of aesthetic pursuit of modern poets.
[ترجمه ترگمان]utilitarianism در اثر Parnassus مدرن رایج است شناخت او در مورد قانون اساسی درونی، تجسمی از تعقیب زیبایی شاعران معاصر است
[ترجمه گوگل]سودآوری در Parnassus مدرن است شناخت او در مورد ساختار داخلی شعر تجسم پیگیری زیبایی شناسی شاعران مدرن است

7. On the Parnassus of Early Tang, although the traditional Confucianism Parnassian conceptions of Elegance and Ode are gradually accepted, the poets are still pursuing the art of poems.
[ترجمه ترگمان]در اثر Parnassus در اوایل تانگ، گرچه the سنتی Confucianism از Elegance و قصیده به تدریج پذیرفته می شوند، شاعران هنوز هم هنر شعر را دنبال می کنند
[ترجمه گوگل]در Parnassus از اوایل تانگ، اگر چه مفاهیم پنیسایی سنتی Confucianism از Elegance و Ode به تدریج پذیرفته شده، شاعران هنوز هنر هنر را دنبال می کنند

8. He interpreted them as marking the line of a fault that ran along the south slope of Mount Parnassus and under the site of the oracle.
[ترجمه ترگمان]او آن ها را به منزله علامت گذاری خط یک عیب تعبیر کرد که در امتداد سراشیبی جنوبی کوه پارناسوس قرار داشت و زیر نظر غیب گوی oracle قرار داشت
[ترجمه گوگل]او آنها را به عنوان مارک خط خطا که در امتداد شیب جنوبی کوه Parnassus و تحت سایت اوراکل را تفسیر کرد

9. He was the fad of the hour, the adventurer who had stormed Parnassus while the gods nodded.
[ترجمه ترگمان]او مد روز بود، ماجراجو که در حالی که خدایان سرش را تکان می دادند به طرف کوه حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]او محزون ساعت بود، ماجراجویانی که پرناسوس را در حالی که خدایان سرش را تکان دادند حمله کردند

10. He praises himself as a sentinel on patrol in the world of poetry, always paying attention to the developments of Parnassus home and abroad.
[ترجمه ترگمان]او خود را به عنوان یک نگهبان برای گشت زنی در دنیای شعر تحسین می کند و همواره به تحولات خانه Parnassus و خارج از کشور توجه می کند
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک نگهبان در گشت و گذار در دنیای شعر ستایش می کند، همیشه با توجه به پیشرفت های پارتناس در خانه و خارج از کشور

11. And works published in the selective periodical of China poetry, China Poet Archives, HuaDong Parnassus, and so on.
[ترجمه ترگمان]و کاره ای چاپ شده در دوره ای مقدماتی شعر چین، آرشیو شاعر چینی، HuaDong پارناسوس، و غیره به چاپ رسید
[ترجمه گوگل]و آثار منتشر شده در دوره های انتخابی شعر چین، بایگانی شاعر چین، HuaDong Parnassus و غیره

12. In his chosen field Vince Lord could, and probably would scale the Parnassus heights.
[ترجمه ترگمان]در میدان انتخاب خود، ون لرد می توانست، و احتمالا از بلندی های Parnassus بالا می رفت
[ترجمه گوگل]در زمینه انتخاب شده وی وینس لرد توانست و احتمالا ارتفاع پارناسوس را اندازه خواهد گرفت

13. The most famous oracle resided in the shrine of Apollo at Delphi, located on the slopes of Mount Parnassus .
[ترجمه ترگمان]مشهورترین غیب گوی، در آرامگاه آپولو در دلفی، واقع در دامنه های کوه پارناسوس ساکن بود
[ترجمه گوگل]معروف ترین سخنرانی در حرم آپولو در دلفی، واقع در دامنه کوه Parnassus

14. So saying, he took his stand on a rock of Parnassus, and drew from his quiver two arrows of different workmanship, one to excite love, the other to repel it.
[ترجمه ترگمان]پس از گفتن این سخن بر روی یک سنگ of ایستاد و دو تیر از نوع خود را که یکی برای تحریک عشق برانگیخته بود از آن بیرون آورد و دیگری آن را دفع کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین او گفت، او ایستاده بود روی یک سنگ پرناسوس، و از دوچرخه سوار خود را به دو فلش از کارهای مختلف، یکی برای تحریک عشق، دیگری را به دفع آن

15. Zang Kejia left a rich legacy to contemporary Chinese Parnassus after he passed away. His new poetry creation still has profound influence on modern poets.
[ترجمه ترگمان]Zang Kejia پس از درگذشت او یک میراث غنی به نام پارناسوس چینی به ارث گذاشت خلق اشعار جدید او هنوز تاثیر عمیقی بر شاعران مدرن دارد
[ترجمه گوگل]زنگ کجیا پس از گذراندن او، میراث ثروتمند خود را به پارناسوس چینی معروف گذاشت ایجاد شعر جدید او هنوز هم تاثیر زیادی بر شاعران مدرن دارد


کلمات دیگر: