کلمه جو
صفحه اصلی

old lady


(خودمانی) مادر، والده، همسر، زوجه، والده my old lady made me take a bath everyday مادرم مرا وادار میکرد هر روز حمام بگیرم همسر، زوجه معشوقه

انگلیسی به فارسی

بانوی پیر


(عامیانه) مادر، والده


همسر، زوجه


معشوقه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) one's mother.

(2) تعریف: one's wife or girlfriend.

• elderly woman; wife (offensive term); mother, mom (offensive term)

مترادف و متضاد

one's wife


Synonyms: granny, mother, old dame, old maid, old woman


جملات نمونه

My old lady made me take a bath everyday.

مادرم مرا وادار می‌کرد هر روز دوش بگیرم.


1. The old lady told me all her troubles.
[ترجمه ترگمان]پیرزن تمام مشکلاتش را به من گفت
[ترجمه گوگل]بانوی پیر همه مشکلاتش را به من گفت

2. The old lady can mount the stairs only with difficulty.
[ترجمه ترگمان]پیرزن فقط با زحمت از پله ها بالا می رود
[ترجمه گوگل]بانوی پیر می تواند تنها با مشکل به سمت پله ها برود

3. The old lady fell down in the street and broke her leg.
[ترجمه ترگمان]پیرزن در خیابان افتاد و پای او را شکست
[ترجمه گوگل]بانوی پیر در خیابان سقوط کرد و پا را شکست

4. The old lady run three circuits of the track every morning.
[ترجمه ترگمان]پیرزن هر روز سه مدار را اداره می کند
[ترجمه گوگل]بانوی پیر هر روز صبح سه مدار از مسیر را اجرا می کند

5. We couldn't induce the old lady to travel by air.
[ترجمه ترگمان]ما نتونستیم اون پیرزنه رو با هوا رد کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانستیم خانم پیر را با هواپیما سفر کنیم

6. The old lady is a mystic.
[ترجمه ترگمان] اون خانم پیر یه عرفانی - ه
[ترجمه گوگل]بانوی پیر یک عارف است

7. He had met his old lady when he was a house painter and she was a waitress.
[ترجمه ترگمان]وقتی که او یک نقاش خانه بود، با آن خانم پیر آشنا شده بود و او پیشخدمت بود
[ترجمه گوگل]او وقتی خانم نقاش خانه بود، خانم پیر بود و پیشخدمت بود

8. The old lady climbed up the stairs with difficulty.
[ترجمه ترگمان]پیرزن با زحمت از پله ها بالا رفت
[ترجمه گوگل]بانوی پیر با پیچیدگی های پله ها بالا رفت

9. I haven't seen your old lady for months, Bill.
[ترجمه ترگمان]چند ماه است که پیرزن شما را ندیده ام، بیل
[ترجمه گوگل]من چند ماهه خانم پیرم را دیده ام، بیل

10. The old lady has practised a lot at drawing and she is now a famous painter.
[ترجمه ترگمان]پیرزن در نقاشی خیلی مهارت دارد و حالا نقاش مشهوری است
[ترجمه گوگل]بانوی پیر در نقاشی بسیار تمرین کرده است و او اکنون یک نقاش مشهور است

11. That old lady is very nosy, so nobody likes to talk to her.
[ترجمه ترگمان]آن خانم پیر خیلی فضول است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او حرف بزند
[ترجمه گوگل]این بانوی پیر بسیار زشت است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او صحبت کند

12. The old lady sits on a mobile chair every morning.
[ترجمه ترگمان]پیرزن هر روز صبح روی یک صندلی متحرک می نشیند
[ترجمه گوگل]بانوی پیر هر روز صبح در صندلی موبایل نشسته است

13. He bantered the old lady out of her money.
[ترجمه ترگمان]به سوی پیرزن گرفت و به سوی پیرزن شتافت
[ترجمه گوگل]او بانوی پیر را از پولش بیرون آورد

14. At the news the old lady was so afraid that her face was drained of blood.
[ترجمه ترگمان]پیرزن از شنیدن این خبر چنان ترسیده بود که صورتش از خون تهی شده بود
[ترجمه گوگل]در این خبر بانوی پیر بود که می ترسید که چهره او از خون بیفتد

پیشنهاد کاربران

پیرزن

a man's wife
همسر


کلمات دیگر: