سکه زن، قلب زن، زنده
coiner
سکه زن، قلب زن، زنده
انگلیسی به فارسی
coiner
انگلیسی به انگلیسی
• person who makes counterfeit coins
جملات نمونه
1. Pay somebody back in his own coin.
[ترجمه ترگمان] پول یه نفر رو به سکه خودش پس بده
[ترجمه گوگل]کسی را به سکه خود بازگردانید
[ترجمه گوگل]کسی را به سکه خود بازگردانید
2. She held the coin carefully between finger and thumb.
[ترجمه ترگمان]سکه را با دقت بین انگشت و شست گرفت
[ترجمه گوگل]او سکه را به دقت بین انگشت و شست نگه داشت
[ترجمه گوگل]او سکه را به دقت بین انگشت و شست نگه داشت
3. I asked for ten pounds in 20p coins.
[ترجمه ترگمان]من در بیست و پنج سکه پنج پوند درخواست کردم
[ترجمه گوگل]من برای ده پوند سکه 20 پوند درخواست کردم
[ترجمه گوگل]من برای ده پوند سکه 20 پوند درخواست کردم
4. Insert coins into the slot and press for a ticket.
[ترجمه ترگمان]سکه ها را در شکاف قرار دهید و برای یک بلیط فشار دهید
[ترجمه گوگل]سکه ها را داخل اسلات قرار دهید و برای یک بلیط فشار دهید
[ترجمه گوگل]سکه ها را داخل اسلات قرار دهید و برای یک بلیط فشار دهید
5. He steadied a coin on the top of the basketball bank.
[ترجمه ترگمان]او یک سکه در بالای ساحل بسکتبال گرفت
[ترجمه گوگل]او یک سکه را در بالای بانک بسکتبال ثابت کرد
[ترجمه گوگل]او یک سکه را در بالای بانک بسکتبال ثابت کرد
6. He fished up a coin in his pocket.
[ترجمه ترگمان]یک سکه طلا در جیبش درآورد
[ترجمه گوگل]او یک سکه را در جیبش جریمه کرد
[ترجمه گوگل]او یک سکه را در جیبش جریمه کرد
7. The head of the Queen appears on the obverse of British coins.
[ترجمه ترگمان]رئیس ملکه بر روی obverse سکه های انگلیسی ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]سر ملکه در انتهای سکه های بریتانیا ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]سر ملکه در انتهای سکه های بریتانیا ظاهر می شود
8. Gold coins clinked in his hand.
[ترجمه ترگمان]سکه های طلا در دستش صدا می کرد
[ترجمه گوگل]سکه های طلای در دستش را لرزاند
[ترجمه گوگل]سکه های طلای در دستش را لرزاند
9. I have a half dollar but no smaller coins.
[ترجمه ترگمان]من نیم دلار پول دارم اما سکه کوچک تری ندارم
[ترجمه گوگل]من نصف دلار دارم ولی سکه های کوچکتری ندارم
[ترجمه گوگل]من نصف دلار دارم ولی سکه های کوچکتری ندارم
10. Jaron Lanier coined the term "virtual reality" and pioneered its early development.
[ترجمه ترگمان]Jaron Lanier واژه \"واقعیت مجازی\" را ابداع کرده و پیشگام توسعه اولیه آن شد
[ترجمه گوگل]جارون لانیر اصطلاح 'واقعیت مجازی' را تعریف کرد و پیشگام توسعه آن بود
[ترجمه گوگل]جارون لانیر اصطلاح 'واقعیت مجازی' را تعریف کرد و پیشگام توسعه آن بود
11. Let's toss a coin to see who goes first.
[ترجمه ترگمان]بیایید یک سکه پرتاب کنیم تا ببینیم چه کسی اول می رود
[ترجمه گوگل]بگذارید یک سکه را بچرخانیم تا ببینیم چه کسی برای اولین بار است
[ترجمه گوگل]بگذارید یک سکه را بچرخانیم تا ببینیم چه کسی برای اولین بار است
12. Slide the coin into the TV, and it would turn on.
[ترجمه ترگمان]سکه را به تلویزیون بغلتانید، و دوباره روشن می شود
[ترجمه گوگل]سکه را به تلویزیون ببرید و آن را روشن کنید
[ترجمه گوگل]سکه را به تلویزیون ببرید و آن را روشن کنید
13. The first English gold coin was struck in 125
[ترجمه ترگمان]اولین سکه طلای انگلیسی در سال ۱۲۵ میلادی مورد اصابت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اولین سکه طلای انگلیسی در 125 سال زلزله زده شد
[ترجمه گوگل]اولین سکه طلای انگلیسی در 125 سال زلزله زده شد
14. They flipped a coin to decide who would go first.
[ترجمه ترگمان]آن ها سکه را برداشتند تا تصمیم بگیرند که کی زودتر حرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند کدام یک از سکه ها را انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند کدام یک از سکه ها را انتخاب کنند
15. The coin rolled underneath the piano.
[ترجمه ترگمان]سکه زیر پیانو چرخید
[ترجمه گوگل]سکه در زیر پیانو رانده شده است
[ترجمه گوگل]سکه در زیر پیانو رانده شده است
کلمات دیگر: