گاری سیب (چهار چرخه ی سیب فروشان سیار)
apple cart
گاری سیب (چهار چرخه ی سیب فروشان سیار)
انگلیسی به فارسی
گاری سیب (چهارچرخهی سیبفروشان سیار)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
عبارات: upset the apple cart
عبارات: upset the apple cart
• : تعریف: a handcart used by street vendors to sell apples.
• handcart used to convey apples
if you upset the applecart, or upset someone's applecart, you do something which causes a plan, arrangement, or system to go wrong.
if you upset the applecart, or upset someone's applecart, you do something which causes a plan, arrangement, or system to go wrong.
جملات نمونه
1. Don't upset the apple-cart.
[ترجمه ترگمان] گاری سیب رو ناراحت نکن
[ترجمه گوگل]سبد سیب را ناراحت نکنید
[ترجمه گوگل]سبد سیب را ناراحت نکنید
2. Her refusal to help quite upset the applecart.
[ترجمه ترگمان]امتناع از دست دادن به کمک به کام لا از دست دادن the
[ترجمه گوگل]امتناع او از کمک به سیب سبز کاملا ناراحت است
[ترجمه گوگل]امتناع او از کمک به سیب سبز کاملا ناراحت است
3. All this has upset the applecart of the relation of fertility to prosperity.
[ترجمه ترگمان]همه این مسائل موجب آشفتگی ناشی از باروری رابطه باروری می شود
[ترجمه گوگل]همه اینها سیب سبز از رابطه باروری تا رفاه را ناراحت کرده است
[ترجمه گوگل]همه اینها سیب سبز از رابطه باروری تا رفاه را ناراحت کرده است
4. Tom upset the other team's applecart by hitting a home run in the last inning and we won the game.
[ترجمه ترگمان]تام بقیه تیم را با ضربه زدن به یک خانه در the آخر ناراحت کرد و ما برنده مسابقه شدیم
[ترجمه گوگل]تام با سقوط به تیم خانگی در آخرین انین، سیب سبد تیم دیگری را ناراحت کرد و ما بازی را برنده شدیم
[ترجمه گوگل]تام با سقوط به تیم خانگی در آخرین انین، سیب سبد تیم دیگری را ناراحت کرد و ما بازی را برنده شدیم
5. They may also be friends of the chairman, so they are reluctant to upset the applecart.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین ممکن است دوست رئیس باشند، بنابراین تمایلی به واژگون کردن the ندارند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین ممکن است دوستان رئیس باشند، بنابراین آنها تمایلی به ناراحتی سیب سبز ندارند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین ممکن است دوستان رئیس باشند، بنابراین آنها تمایلی به ناراحتی سیب سبز ندارند
6. When he referred to that incident of last year, he upset the applecart and the whole deal fell through.
[ترجمه ترگمان]وقتی او به آن حادثه سال گذشته اشاره کرد، he را واژگون کرد و کل معامله از بین رفت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به این حادثه سال گذشته اشاره کرد، او سیب سبز را ناراحت کرد و کل معامله از بین رفت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به این حادثه سال گذشته اشاره کرد، او سیب سبز را ناراحت کرد و کل معامله از بین رفت
7. Hong Kong is booming. Why would 'China upset the applecart when all of China, from Guangdong to Xiamen land Shanghai, is embracing sweeping reforms, and working so hard to prosper like Hong Kong?
[ترجمه ترگمان]هنگ کنگ در حال ترقی است چرا چین زمانی که همه چین، از Guangdong تا Xiamen شانگهای، اصلاحات گسترده ای را در بر می گیرد و تا آن حد به پیشرفت مانند هنگ کنگ کار می کند، the را واژگون می کند؟
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ پررونق است چرا چین چطور سیب زمینی را ناراحت می کند وقتی که تمام چین، از گوانگدونگ تا Xiamen، سرزمین شانگهای، اصلاحات گسترده ای را در بر می گیرد و به سختی کار می کند تا مانند هنگ کنگ موفق شود؟
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ پررونق است چرا چین چطور سیب زمینی را ناراحت می کند وقتی که تمام چین، از گوانگدونگ تا Xiamen، سرزمین شانگهای، اصلاحات گسترده ای را در بر می گیرد و به سختی کار می کند تا مانند هنگ کنگ موفق شود؟
8. Don't let Barry know about our plans for the ski trip or he'll applecart.
[ترجمه ترگمان]نذار بری برنامه های ما رو برای سفر اسکی بدونه
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید بری درباره برنامه های ما برای سفر اسکی بپرسد یا او applecart را می خواهد
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید بری درباره برنامه های ما برای سفر اسکی بپرسد یا او applecart را می خواهد
9. Don't let Barry know about our plans for the ski trip or he'll upset the applecart.
[ترجمه ترگمان]نگذار بری نقشه ما را برای سفر اسکی بداند، وگرنه the را ناراحت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید بری در مورد برنامه های ما برای سفر اسکی بفهمد یا سیب سبز را ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید بری در مورد برنامه های ما برای سفر اسکی بفهمد یا سیب سبز را ناراحت می کند
10. Hospitality, people just go out the door slammed up front, the hospitality will upset the applecart.
[ترجمه ترگمان]مهمون نوازی، مردم از در جلویی وارد شدن و مهمان نوازی رو ناراحت میکنه
[ترجمه گوگل]مهمان نوازی، مردم فقط به سمت جلو حرکت می کنند، مهمان نوازی سیب سبز را ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]مهمان نوازی، مردم فقط به سمت جلو حرکت می کنند، مهمان نوازی سیب سبز را ناراحت می کند
11. For the past three weeks we have been carefully planning the garden party, but the continual rain has upset our applecart.
[ترجمه ترگمان]طی سه هفته گذشته، ما با دقت برنامه ریزی کرده ایم، اما باران مداوم applecart ما را ناراحت کرده است
[ترجمه گوگل]برای سه هفته گذشته، ما به دقت برنامه ریزی حزب باغ، اما بارندگی مداوم applecart ناراحت است
[ترجمه گوگل]برای سه هفته گذشته، ما به دقت برنامه ریزی حزب باغ، اما بارندگی مداوم applecart ناراحت است
12. Don't tell anyone about the plan until we are ready to act, or you my upset the applecart .
[ترجمه ترگمان]به هیچ کس راجع به این نقشه چیزی نگو تا وقتی که آماده عمل کردن باشیم، یا تو the رو ناراحت کنی
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آماده اقدام به کسی در مورد این طرح بگویید، یا من ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آماده اقدام به کسی در مورد این طرح بگویید، یا من ناراحت شدم
اصطلاحات
to upset the apple cart
کارها را خراب کردن، نقشه را بههم زدن
کلمات دیگر: