کلمه جو
صفحه اصلی

bracketing


احاطه کردن هدف، تنظیم تیر به روش احاطه اى علوم نظامى : تنظیم تیر به روش خیز به خیز

انگلیسی به فارسی

براکت، هلال یا دوبند گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

• supporting framework; series of brackets; taking the same photograph using a range of exposures (photography)

جملات نمونه

1. The names of those two scientists are bracketed for the first prize.
[ترجمه ترگمان]اسامی این دو دانشمند برای اولین جایزه درون پرانتز قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]اسامی این دو دانشمند برای جایزه اول براکت می شوند

2. All translated words should be enclosed in brackets.
[ترجمه ترگمان]همه کلمات ترجمه شده باید در پرانتز نوشته شوند
[ترجمه گوگل]تمام کلمات ترجمه شده باید در براکت قرار گیرند

3. Add the numbers in brackets first.
[ترجمه ترگمان]ابتدا اعداد را در پرانتز اضافه کنید
[ترجمه گوگل]ابتدا اعداد را در براکت ها اضافه کنید

4. Do you fall outside that age bracket?
[ترجمه ترگمان]آیا شما خارج از این سن قانونی قرار می گیرید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در خارج از محدوده سنی قرار دارید؟

5. Last year's sales figures are given in brackets.
[ترجمه ترگمان]ارقام فروش سال گذشته در پرانتز نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]ارقام فروش سال گذشته در براکت داده شده است

6. You'd better bracket those shelves with two-by-fours.
[ترجمه ترگمان]بهتره اون قفسه ها رو با دو دست باز کنی
[ترجمه گوگل]شما بهتر می توانید قفسه های آن را با دو چهار برابر نگه دارید

7. Put your name in brackets at the top of each page.
[ترجمه ترگمان]نام خود را در پرانتز در بالای هر صفحه قرار دهید
[ترجمه گوگل]نام خود را در براکت ها در بالای هر صفحه قرار دهید

8. The prices are given in square brackets.
[ترجمه ترگمان]قیمت در پرانتز مربع داده می شود
[ترجمه گوگل]قیمت ها به صورت مربع داده می شوند

9. Publication dates are given in brackets after each title.
[ترجمه ترگمان]تاریخ های انتشار در پرانتز بعد از هر عنوان داده می شوند
[ترجمه گوگل]تاریخ انتشار در قالب پس از هر عنوان نشان داده می شود

10. Biographical information is included in brackets.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات زندگینامه ای در پرانتز نوشته شده است
[ترجمه گوگل]اطلاعات بیوگرافی در براکت ها گنجانده شده است

11. Most English people bracket American and Canadian accents together.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم انگلیسی لهجه آمریکایی و کانادایی را با هم جمع کردند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم انگلیس با لهجه آمریکایی و کانادایی همکاری می کنند

12. The teacher bracketed the mistakes in my homework.
[ترجمه ترگمان]معلم اشتباه ات تکالیف من را داخل کرد
[ترجمه گوگل]معلم خطاهای من را در تکالیف من مرتب کرد

13. It's wrong to bracket him with the extremists in his party his views are very moderate.
[ترجمه ترگمان]اشتباه کردن او با افراط گرایان در حزب او بسیار میانه رو است
[ترجمه گوگل]این اشتباه است که او را با افراط گرایان در حزب خود متمرکز کند، دیدگاه های او بسیار متوسط ​​است

14. These people are bracketed for those.
[ترجمه ترگمان]این افراد در داخل پرانتز قرار دارند
[ترجمه گوگل]این افراد براى آن ها براکت می کنند

پیشنهاد کاربران

اگر این مورد را" پرانتز بگیریم"


کلمات دیگر: