کلمه جو
صفحه اصلی

brand name


نام تجارتی (کالا و فرآورده و غیره)، انگ، نام کالای معروف، نام کالای معروف she always buys brand name clothes او همیشه لباسهای مارک معروف میخرد

انگلیسی به فارسی

نام تجارتی (کالا و فرآورده و غیره)، انگ، نام کالای معروف


نام تجاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: brand-name (adj.)
• : تعریف: the name by which a particular brand of a product is popularly known or advertised; trade name.
مشابه: make

• name by which a certain brand or make of commodity is known
the brand name of a product made by a particular manufacturer is the name that appears on it.

مترادف و متضاد

trade name


Synonyms: brand, trademark name


جملات نمونه

1. No other brand name has quite the same cachet.
[ترجمه ترگمان]هیچ نام تجاری دیگری نیز وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ نام تجاری دیگر کاملا مشابه است

2. The product with the better-known brand name will always sell better.
[ترجمه ترگمان]محصول با نام برند معروف همیشه فروش بهتری خواهد داشت
[ترجمه گوگل]محصول با نام تجاری شناخته شده بهتر است همیشه به فروش برسد

3. As a result, brand name activity is no longer permissible whereas corporate is, or at least still goes on.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه فعالیت نام تجاری دیگر مجاز نیست در حالی که شرکت یا حداقل هنوز ادامه دارد
[ترجمه گوگل]در نتیجه، فعالیت نام تجاری دیگر مجاز نیست در حالی که شرکت ها یا حداقل هنوز ادامه دارد

4. She broke open the capsule, which had no brand name on it, and filled the syringe.
[ترجمه ترگمان]کپسول را باز کرد، که هیچ اسمی روی آن نداشت و سرنگ را پر کرد
[ترجمه گوگل]او کپسول را باز کرد، که هیچ نام تجاری بر روی آن نداشت و سرنگ را پر کرد

5. Because a respected brand name is a valuable asset, the producer has a tremendous incentive to protect the reputation.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که یک نام برند مورد احترام یک دارایی ارزشمند است، تولید کننده، انگیزه فوق العاده ای برای حفظ اعتبار دارد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که یک نام تجاری معتبر دارایی ارزشمندی است، تولید کننده انگیزه زیادی برای محافظت از شهرت دارد

6. Exploiting a technical lead or a brand name are common spurs to creating an internal market.
[ترجمه ترگمان]بهره برداری از یک رهبری فنی یا نام تجاری باعث ایجاد یک بازار داخلی می شود
[ترجمه گوگل]بهره برداری از یک سرب فنی یا یک نام تجاری، برای تولید یک بازار داخلی ضروری است

7. They may also feature brand name products whose price reductions are subsidized by food manufacturers.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین ممکن است از محصولات برند نام برند که کاهش قیمت آن ها توسط تولید کنندگان مواد غذایی یارانه دریافت می کند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین ممکن است از محصولات نام تجاری استفاده کنند که کاهش قیمت آنها توسط تولید کنندگان مواد غذایی یارانه گرفته است

8. Vibram: a brand name for a traditional tough and heavy-duty patterned sole which wears well.
[ترجمه ترگمان]Vibram: نام تجاری برای یک سبک سنتی سفت و سخت و - که به خوبی از آن استفاده می کند
[ترجمه گوگل]Vibram نام تجاری برای یک سنتی سخت و سفت و سخت است که تنها با پوشیدن خوب است

9. If a washer has a brand name on it, make sure that the smooth side comes into contact with the seating.
[ترجمه ترگمان]اگر واشر اسم برند روی آن داشته باشد، دقت کنید که طرف صاف با صندلی تماس پیدا کند
[ترجمه گوگل]اگر یک واشر نام تجاری بر روی آن وجود دارد، اطمینان حاصل کنید که طرف صاف با صندلی در تماس باشد

10. Glyphosate, often sold under the brand name Roundup, is one of the world's most widely used agricultural chemicals.
[ترجمه ترگمان]glyphosate که اغلب زیر نام برند roundup فروخته می شود یکی از محصولات شیمیایی کشاورزی است که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]گلیفوزات، که اغلب تحت نام تجاری Roundup فروخته می شود، یکی از مواد شیمیایی مهم در جهان است

11. Or a brand name may already exist ready for exploitation by a market-maker.
[ترجمه ترگمان]یا یک نام تجاری ممکن است برای بهره برداری توسط یک بازار آماده باشد
[ترجمه گوگل]یا نام تجاری ممکن است در حال حاضر آماده برای بهره برداری توسط یک سازنده بازار باشد

12. They have the brand name and consumer mind share.
[ترجمه ترگمان]آن ها نام برند و ذهن مصرف کننده را دارند
[ترجمه گوگل]آنها نام تجاری و اشتراک ذهن مصرف کننده دارند

13. Some consumers associate brand name with quality; others associate quality with cost.
[ترجمه ترگمان]برخی مشتریان نام برند را با کیفیت مرتبط می دانند و برخی دیگر کیفیت را با هزینه مرتبط می دانند
[ترجمه گوگل]برخی از مصرف کنندگان نام تجاری را با کیفیت مرتبط می کنند دیگران کیفیت را با هزینه مقایسه می کنند

14. Mono - Jetronic is the brand name of the Bosch single - point injection system ( Figure 5 ).
[ترجمه ترگمان]تک دندانه ای نام برند سیستم تزریق تک نقطه ای بوس است (شکل ۵)
[ترجمه گوگل]مونو - Jetronic نام تجاری سیستم تزریق تک نقطه ای بوش است (شکل 5)

She always buys brand-name clothes.

او همیشه لباس‌های مارک معروف می‌خرد.


پیشنهاد کاربران

brand name ( علوم دارویی )
واژه مصوب: نمانام
تعریف: نامی که شرکت سازندۀ دارو برای فراوردۀ دارویی برمی گزیند


کلمات دیگر: