کلمه جو
صفحه اصلی

brainwork

انگلیسی به فارسی

کار فکری


انگلیسی به انگلیسی

• thought; mental application

جملات نمونه

1. Conclusion The tension of office brainwork may have an effect on ocular fundus arteriosclerosis.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تنش و تنش دفتری ممکن است تاثیر زیادی بر روی fundus چشمی داشته باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: تنش کار مغزی دفتری ممکن است بر آتری اسکلروز فوندوس چشمی تأثیر بگذارد

2. Industries based on brainwork or knowledge are called the quaternary industry. And thus the concept of the cultural industry emerged and gradually matured.
[ترجمه ترگمان]صنایع براساس brainwork یا دانش، صنعت کواترنری خوانده می شوند و در نتیجه مفهوم صنعت فرهنگی پدیدار شد و به تدریج بالغ شد
[ترجمه گوگل]صنایع بر مبنای کارکردهای ذهنی یا دانش، صنعت چهارم است بنابراین مفهوم صنعت فرهنگی ظهور کرد و به تدریج بالغ شد

3. You may feel exhausted under stressful brainwork, onerous physical labor, or panic and dismal moods.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است در شرایط استرس زا، نیروی کار فیزیکی سنگین، یا ترس و افسردگی روحی خسته و خسته به نظر برسید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است احساس کنید که تحت فشار روانی مغز، کار فیزیکی سخت، و یا حالت وحشت و افسردگی خسته شده اید

4. Industries based on brainwork or knowledge are called the quaternary industry.
[ترجمه ترگمان]صنایع براساس brainwork یا دانش، صنعت کواترنری خوانده می شوند
[ترجمه گوگل]صنایع بر مبنای کارکردهای ذهنی یا دانش، صنعت چهارم است

5. Middle-aged individuals who′re brainwork in-service, moderated education, poor blood glucose control and chronic complications are prone to be anxious.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در سنین میانه زندگی می کنند، آموزش ملایم، آموزش تعدیل شده، کنترل گلوکز خون و مشکلات مزمن در معرض نگرانی هستند
[ترجمه گوگل]افراد میانسالی که در حال کارکردن با مغز، آموزش مداوم، کنترل قند خون ضعیف و عوارض مزمن هستند، مستعد ابتلا به اضطراب هستند

6. Nowadays a large number of people engage in brainwork, and lack adequate physical movement.
[ترجمه ترگمان]این روزها تعداد زیادی از مردم در brainwork شرکت می کنند و فاقد تحرک کافی فیزیکی هستند
[ترجمه گوگل]امروزه تعداد زیادی از مردم در کار مغزی کار میکنند و جنبش فیزیکی کافی ندارند

7. Sports also help to refresh people's mind from brainwork all day and night, and even more surprisingly, exercising can stimulate people's brains to work more actively and creatively.
[ترجمه ترگمان]ورزش همچنین به تازه کردن ذهن مردم از brainwork در تمام روز و شب کمک می کند، و به طور شگفت انگیزی، ورزش کردن می تواند مغز مردم را تحریک کند تا به طور فعال و خلاقانه کار کنند
[ترجمه گوگل]ورزش همچنین کمک می کند تا ذهن مردم را از مغز و اعصاب روز و شب تازه کند و حتی بیشتر شگفت آور است که ورزش می تواند مغز افراد را به کار بیشتر و خلاقانه تر تحریک کند

8. Patients with older age, intense brainwork, tense occupation, high earning, long course of diseases, high expenditure on disease, complication and irritant life event, had poorer survival quality.
[ترجمه ترگمان]بیمارانی با سن بالا، brainwork شدید، اشغال عصبی، دوره طولانی بیماری ها، هزینه های بالای بیماری، پیچیدگی و مشکلات آزاردهنده زندگی، کیفیت زنده تری داشتند
[ترجمه گوگل]بیماران با سن بالاتر، شدید مغز، شغل پرتنش، درآمد بالا، دوره طولانی بیماری، هزینه های بالای بیماری، عوارض و رویداد زندگی تحریک کننده، کیفیت زندگی پایدارتری داشتند

9. Doing handwork and brain work alternatively can help develop both our brain and hands. Secondly, we should avoid doing brainwork for long hours on end.
[ترجمه ترگمان]انجام کار مغز و مغز به تناوب می تواند به رشد مغز و هم مغز ما کمک کند دوم اینکه، ما باید از انجام brainwork برای ساعت های طولانی در نهایت اجتناب کنیم
[ترجمه گوگل]انجام کار دست و مغز به طور متناوب می تواند به توسعه هر دو مغز و دست کمک کند ثانیا، ما باید برای انجام ساعتهای طولانی در پایان کار به کار رفته ایم

10. Method To investigate the relation between the amount of sleeping and the competence of brainwork in 235 common middle school students using questionnaire and dosage exercise method.
[ترجمه ترگمان]روش بررسی رابطه بین میزان خوابیدن و صلاحیت of در ۲۳۵ دانش آموز دبیرستان مشترک با استفاده از روش exercise و استفاده از روش تمرین دوز
[ترجمه گوگل]روش بررسی رابطه بین میزان خواب و شایستگی کارکرد مغز در 235 دانش آموز متوسطه متوسطه با استفاده از پرسشنامه و روش تمرین دوز انجام شد

11. Commonly, human' s work is classified into two types, including brainwork and physical force, and that the former looks more and mere important.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، کار انسان به دو نوع طبقه بندی می شود، از جمله brainwork و نیروی فیزیکی، و این که اولی مهم تر و مهم تر است
[ترجمه گوگل]به طور معمول، کار انسان به دو نوع تقسیم می شود، از جمله کارکرد مغز و نیروی فیزیکی، و سابق به نظر می رسد بیشتر و تنها مهم است

12. Objective To find out the status of ocular fundus arteriosclerosis in office clerks and to investigate weather the brainwork has an effect on the development of arteriosclerosis.
[ترجمه ترگمان]هدف از این تحقیق مشخص کردن وضعیت of در کارمندان اداری و بررسی آب و هوا، تاثیر آن بر توسعه of است
[ترجمه گوگل]هدف: برای پیدا کردن وضعیت سرطان اسکلت فونداسیون چشم در کارکنان ادارات و بررسی هوای، کار مغز موثر بر توسعه آرترواسکلروز است

13. Chinese women are more hardworking than American women whether in manual work or brainwork .
[ترجمه ترگمان]زنان چینی سخت کوش تر از زنان آمریکایی در کار دستی و چه در کاره ای دستی هستند
[ترجمه گوگل]زنان چینی بیشتر از زنان آمریکایی کار سختی دارند، چه در کار دستی و چه در کارهای مغزی

14. Good lifestyle, good nutritional status, postmenopause, using condom habits and engaged in brainwork are protective factors for cervical high risk HPV infection.
[ترجمه ترگمان]شیوه زندگی خوب، وضعیت تغذیه خوب، postmenopause، با استفاده از عادات کاندوم و درگیر شدن در brainwork، عوامل محافظ برای ابتلا به عفونت بالای گردنه رحم (HPV)است
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی خوب، وضعیت تغذیه ای خوب، بعد از یائسگی، استفاده از عادت های کاندوم و مشغول شدن به کارکرد مغز، عوامل محافظتی برای عفونت HPV با خطر بالای سرویکس هستند


کلمات دیگر: