بی تکلف، شانه خالی کردن از، طفره رفتن، روی گرداندن از، طفره زدن، عدول کردن، از زیر کاری در رفتن
shirking
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
shirking ( اقتصاد )
واژه مصوب: کم کاری
تعریف: رفتار تعمّدی فردی که در شرایطی مانند نبود نظارت، کمتر از حد انتظار کار می کند
واژه مصوب: کم کاری
تعریف: رفتار تعمّدی فردی که در شرایطی مانند نبود نظارت، کمتر از حد انتظار کار می کند
کلمات دیگر: