1- مشغول کار، شاغل 2- موثر، دارای تاثیر
at work
1- مشغول کار، شاغل 2- موثر، دارای تاثیر
انگلیسی به فارسی
در محل کار
انگلیسی به انگلیسی
• in action; at one's place of employment
جملات نمونه
1. Quick at meal, quick at work.
[ترجمه ترگمان]سریع سر میز غذا، سریع سر کار
[ترجمه گوگل]سریع در وعده، سریع در محل کار
[ترجمه گوگل]سریع در وعده، سریع در محل کار
2. The pressure at work continued without any letup.
[ترجمه ترگمان]فشار کار بدون وقفه ادامه یافت
[ترجمه گوگل]فشار در کار ادامه داشت بدون هیچ مشکلی
[ترجمه گوگل]فشار در کار ادامه داشت بدون هیچ مشکلی
3. They booted him out for being drunk at work.
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر مست بودن در کار اخراج کردند
[ترجمه گوگل]آنها او را برای اینکه مست در کار کار می کنند بیرون بردند
[ترجمه گوگل]آنها او را برای اینکه مست در کار کار می کنند بیرون بردند
4. A family can provide a buffer against stress at work.
[ترجمه ترگمان]یک خانواده می تواند یک ضربه گیر را در مقابل استرس در کار فراهم کند
[ترجمه گوگل]یک خانواده می تواند یک بافر در برابر استرس در محل کار ایجاد کند
[ترجمه گوگل]یک خانواده می تواند یک بافر در برابر استرس در محل کار ایجاد کند
5. The atmosphere at work is fairly informal.
[ترجمه ترگمان]جو کار نسبتا غیر رسمی است
[ترجمه گوگل]جو در محل کار نسبتا غیررسمی است
[ترجمه گوگل]جو در محل کار نسبتا غیررسمی است
6. The labourers were at work in the fields.
[ترجمه ترگمان]کارگران در مزارع کار می کردند
[ترجمه گوگل]کارگران در محل کار بودند
[ترجمه گوگل]کارگران در محل کار بودند
7. She claims she has been sexually harassed at work.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که از نظر جنسی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که از نظر جنسی از کار اخراج شده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که از نظر جنسی از کار اخراج شده است
8. He's under huge pressure at work and it's really weighing on him.
[ترجمه ترگمان]او تحت فشار زیادی در کار است و واقعا بر روی او سنگینی می کند
[ترجمه گوگل]او تحت فشار زیادی در کار است و واقعا او را وزن می کند
[ترجمه گوگل]او تحت فشار زیادی در کار است و واقعا او را وزن می کند
9. There's no set/fixed routine at work - every day is different.
[ترجمه ترگمان]هیچ برنامه ثابت \/ ثابتی در کار وجود ندارد - هر روز متفاوت است
[ترجمه گوگل]هیچ رویکرد تنظیم / ثابت در محل کار وجود ندارد - هر روز متفاوت است
[ترجمه گوگل]هیچ رویکرد تنظیم / ثابت در محل کار وجود ندارد - هر روز متفاوت است
10. His main problem was the extremely smoky atmosphere at work.
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی او فضای بسیار دود آلود بود
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی او فضای بسیار دود در کار بود
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی او فضای بسیار دود در کار بود
11. Today was a rough day at work.
[ترجمه ترگمان]امروز یک روز سخت در سر کار بود
[ترجمه گوگل]امروز یک روز خشن در کار بود
[ترجمه گوگل]امروز یک روز خشن در کار بود
12. At work he was regarded as a miracle worker, the man who took risks and could not lose.
[ترجمه ترگمان]در کار او به عنوان یک کارگر معجزه در نظر گرفته می شد، مردی که ریسک می کرد و نمی توانست از دست بدهد
[ترجمه گوگل]در کار او به عنوان یک کارمند معجزه شناخته شد، مردی که در معرض خطر قرار گرفت و نمی توانست از دست بدهد
[ترجمه گوگل]در کار او به عنوان یک کارمند معجزه شناخته شد، مردی که در معرض خطر قرار گرفت و نمی توانست از دست بدهد
13. Unless I'm mistaken, she was back at work yesterday.
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه اشتباه کرده باشم، دیروز سر کار برگشته بود
[ترجمه گوگل]مگر اینکه اشتباه کنم، دیروز به عقب برگشتم
[ترجمه گوگل]مگر اینکه اشتباه کنم، دیروز به عقب برگشتم
14. You won't catch me at work after four o'clock.
[ترجمه ترگمان]بعد از ساعت چهار بعد از ساعت چهار بعد از ظهر به کارم نمی رسی
[ترجمه گوگل]بعد از ساعت چهار بعد از ظهر من در محل کار نخواهم بود
[ترجمه گوگل]بعد از ساعت چهار بعد از ظهر من در محل کار نخواهم بود
15. I've had a stressful day at work and it's left me feeling a bit frazzled.
[ترجمه ترگمان]من یک روز پر استرس در کار داشتم و این احساس مرا کمی آشفته کرده بود
[ترجمه گوگل]من در روز کار روزمره استرس زا داشتم و من احساس خستگی نکردم
[ترجمه گوگل]من در روز کار روزمره استرس زا داشتم و من احساس خستگی نکردم
پیشنهاد کاربران
کاری بودن، کارامد بودن، موثر بودن
کارآمد بودن، تاثیرگذاربودن، موثر حاصل شدن
سرکار بودن
شاغل
دخیل
دست اندر کار
در کار
دست اندر کار
در کار
مفید و موثر بودن
سریع در سر کار
سر کار
در محل کار - سرکار بودن
لطفا لایک کنید👍🏻♥️
لطفا لایک کنید👍🏻♥️
مشغول کار بودن
مشغول کار
مشغول کار کردن
داشتن یه کار و مشغول بودن درباره ی آن
کلمات دیگر: