کلمه جو
صفحه اصلی

trodden


اسم مفعول فعل: tread، گام زده

انگلیسی به فارسی

(اسم مفعول فعل tread )، گام زده


تار شده، گام زده


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: a past participle of tread.

• trodden is the past participle of tread.

جملات نمونه

1. the worm was trodden underfoot
کرم زیر پا له شد.

2. A little fire is quickly trodden out.
[ترجمه ترگمان]یک آتش کوچک به سرعت لگدمال می شود
[ترجمه گوگل]یک آتش سوزی به سرعت از بین می رود

3. Cattle had trodden a path to the pond.
[ترجمه ترگمان]رمه ها یک مسیر را به تالاب باز کرده بودند
[ترجمه گوگل]گاو مسیری را به حوضچه پرتاب کرد

4. It's three years now since you've trodden the boards, Ken - how does it feel to be back?
[ترجمه ترگمان]الان سه سال است که تخته های کف اتاق را لگدمال کرده ای، کن - چه حالی دارد که برگردد؟
[ترجمه گوگل]این سه سال است که از آنجایی که شما تابلوها را ترویج کرده اید، کن - چطور احساس بازگشت می کنید؟

5. Some cake crumbs had been trodden into the carpet.
[ترجمه ترگمان]چند تکه نان قندی روی فرش گذاشته شده بود
[ترجمه گوگل]برخی از خرده کیکها به فرش ریخته شده بود

6. Bits of the broken vase got trodden into the carpet.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از گلدان شکسته را روی فرش گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]بیت از گلدان شکسته به فرش ریخت

7. The people have been trodden down for too long.
[ترجمه ترگمان]مردم برای مدت زیادی زیر پا له شده اند
[ترجمه گوگل]مردم برای مدت طولانی سست شده اند

8. A load of food had been trodden into the carpet.
[ترجمه ترگمان]مقداری غذا روی فرش گذاشته شده بود
[ترجمه گوگل]یک بار مواد غذایی به فرش ریخته شده بود

9. Yuck! Look what I've just trodden in!
[ترجمه ترگمان]! اه - - - - - - - ببین چه جوری لگدمال شده بودم!
[ترجمه گوگل]اوه! نگاهی به آنچه که من فقط در

10. The cattle had trodden a path to the pond.
[ترجمه ترگمان]گله راه خود را به تالاب باز کرده بود
[ترجمه گوگل]گاو مسیر راه را به حوضچه پرتاب کرد

11. She had trodden them into the wet sand and they were horrible.
[ترجمه ترگمان]آن ها را روی شن خیس کرده بود و خیلی هم وحشتناک بودند
[ترجمه گوگل]او آنها را به شن و ماسه خیس زد و آنها وحشتناک بود

12. Soft ground, trodden flat by uneasy, shifting feet not so many hours ago.
[ترجمه ترگمان]زمین نرم، زیر پای ولو تا چند ساعت پیش روی زمین ولو شده بود
[ترجمه گوگل]زمین نرم، تند و تیز با ناخوشایند، چندین ساعت پیش، پا را عوض می کند

13. Morris had no idea she had trodden the boards.
[ترجمه ترگمان]موریس فکر نمی کرد که تخته های کف اتاق را لگدمال کرده باشد
[ترجمه گوگل]موریس هیچ نظری درباره او نداشت

14. A little further along the road is Dun Trodden, another broch in a more ruinous condition.
[ترجمه ترگمان]کمی جلوتر در امتداد جاده Dun trodden دیگری است که در شرایط more قرار دارد
[ترجمه گوگل]کمی بیشتر در امتداد جاده Dun Trodden، یکی دیگر از برش در یک وضعیت خراب است

پیشنهاد کاربران

Trodden black در معنای رد پا به کار میرود ( در شعر the road not taken )

راهِ رفته و آزموده شده، راهِ هموار شده

پا خورده، معمولاً برای فرش استفاده می شود


کلمات دیگر: