کلمه جو
صفحه اصلی

shouted

انگلیسی به فارسی

فریاد زد:، فریاد زدن، جیغ زدن، داد زدن، فریاد کردن، مصوت کردن، خروش برآوردن، خروشیدن


پیشنهاد کاربران

فریاد زدن

فریاد زدن. دادن. داد زدن. جیغ بلند کشیدن .

فریاد مترادف:speak to loudly

فریاد زدن - داد زدن
مثال :
. My father shouted at me
پدرم سر من فریاد زد.

داد زدن - shriek

مترادف : called out
صدازدن ( کسی را )

مترادف called out
صدازدن ( کسی را )
He "called out" the names of the winners to step forward

داد زدن
shouted یک فعل هست: دادزد

فریاد کشیدن


کلمات دیگر: