تا اندازه ای، تاحدی، نه چندان، به طور سرسری، باری به هر جهت
after a fashion
تا اندازه ای، تاحدی، نه چندان، به طور سرسری، باری به هر جهت
انگلیسی به فارسی
پس از مد
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: in a limited or unsatisfactory manner.
- She did the job, after a fashion.
[ترجمه ترگمان] بعد از یک مد کار، کارش را انجام داد
[ترجمه گوگل] او بعد از یک مد وظیفه انجام داد
[ترجمه گوگل] او بعد از یک مد وظیفه انجام داد
• to a certain degree, to an extent, somewhat; in an unskillful manner, in a makeshift manner
جملات نمونه
1. He knew the way, after a fashion.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک مد، راه را بلد بود
[ترجمه گوگل]او بعد از مد، راه را می شناخت
[ترجمه گوگل]او بعد از مد، راه را می شناخت
2. So they became friends, after a fashion .
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب آن ها پس از یک مد دوست شدند
[ترجمه گوگل]پس از مدتی دوستانشان شدند
[ترجمه گوگل]پس از مدتی دوستانشان شدند
3. I can play the piano after a fashion.
[ترجمه n] من می توانم دست و پا شکسته پیانو بزنم
[ترجمه ترگمان] میتونم بعد از یه رسم پیانو بزنم[ترجمه گوگل]من می توانم پیانو را پس از یک مد بازی کنم
4. She was educated — after a fashion — at home.
[ترجمه ترگمان]او تحصیلات خوبی داشت - پس از یک مد - در خانه
[ترجمه گوگل]او پس از مد - در خانه تحصیل کرد
[ترجمه گوگل]او پس از مد - در خانه تحصیل کرد
5. I can cook, after a fashion.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک مد می توانم آشپزی کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم پس از مد یک آشپز بخرم
[ترجمه گوگل]من می توانم پس از مد یک آشپز بخرم
6. You met him . . . Well, after a fashion, you met him ten years ago or so.
[ترجمه ترگمان]تو با اون آشنا شدی … خب، بعد از یه رسم، تو ده سال پیش دیدیش
[ترجمه گوگل]تو او را دیدی خوب، پس از یک مد، شما او را دیدید ده سال پیش یا بیشتر
[ترجمه گوگل]تو او را دیدی خوب، پس از یک مد، شما او را دیدید ده سال پیش یا بیشتر
7. The group learns to ride and lasso after a fashion.
[ترجمه ترگمان]این گروه یاد می گیرد که به دنبال یک مد حرکت کند
[ترجمه گوگل]این گروه یاد می گیرد تا پس از مدتی سوار شود
[ترجمه گوگل]این گروه یاد می گیرد تا پس از مدتی سوار شود
8. Kissing continues, after a fashion, but tongues now completely verboten.
[ترجمه ترگمان]بوسیدن، بعد از یک مد ادامه دارد، اما زبان باز هم قدغن است
[ترجمه گوگل]بوسیدن ادامه می دهد، پس از مد، اما زبان ها در حال حاضر به طور کامل verboten
[ترجمه گوگل]بوسیدن ادامه می دهد، پس از مد، اما زبان ها در حال حاضر به طور کامل verboten
9. The gates clanged shut again, Berwick succoured, after a fashion, with a day to go.
[ترجمه ترگمان]دروازه دوباره با صدای بسته بسته شد و بعد از یک روز، با یک روز حرکت کرد
[ترجمه گوگل]دروازه ها دوباره بسته شدند، Berwick بعد از یک مد روز، با یک روز به دنبال
[ترجمه گوگل]دروازه ها دوباره بسته شدند، Berwick بعد از یک مد روز، با یک روز به دنبال
10. Broadman, who could read after a fashion, peered over the top of the volume.
[ترجمه ترگمان]Broadman که پس از یک رسم می توانست کتاب بخواند، از بالای جلد به دقت نگاه کرد
[ترجمه گوگل]برمتن، که می تواند بعد از یک مد بخواند، بیش از حد جلوه ای را دید
[ترجمه گوگل]برمتن، که می تواند بعد از یک مد بخواند، بیش از حد جلوه ای را دید
11. It has worked, after a fashion.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک مد کار کرده است
[ترجمه گوگل]پس از مدتی کار کرده است
[ترجمه گوگل]پس از مدتی کار کرده است
12. He helped after a fashion, but we got it done anyway.
[ترجمه ترگمان]او بعد از یک مد کمک کرد، اما به هر حال آن را انجام دادیم
[ترجمه گوگل]او بعد از یک مد کمک کرد، اما به هر حال ما آن را انجام دادیم
[ترجمه گوگل]او بعد از یک مد کمک کرد، اما به هر حال ما آن را انجام دادیم
13. She knows English after a fashion.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک مد، انگلیسی را می شناسد
[ترجمه گوگل]او پس از مدتی زبان انگلیسی می داند
[ترجمه گوگل]او پس از مدتی زبان انگلیسی می داند
14. John speaks Russian after a fashion, but Jean speaks it much better.
[ترجمه ترگمان]جان بعد از یک مد به زبان روسی حرف می زند، اما جین خیلی بهتر حرف می زند
[ترجمه گوگل]جان پس از مدتی روسی صحبت می کند، اما ژان با آن صحبت می کند خیلی بهتر است
[ترجمه گوگل]جان پس از مدتی روسی صحبت می کند، اما ژان با آن صحبت می کند خیلی بهتر است
15. His wife accepted after a fashion that he was a policeman.
[ترجمه ترگمان]همسرش به رسم یک پلیس، قبول کرد که او یک پلیس است
[ترجمه گوگل]همسرش پس از مدتی قبول کرد که او یک پلیس است
[ترجمه گوگل]همسرش پس از مدتی قبول کرد که او یک پلیس است
پیشنهاد کاربران
یک کمی
تاحدی. نه خیلی خوب
همچین بگی نگی!
کلمات دیگر: