1. I get broody when I see baby clothes in shop windows.
[ترجمه ترگمان]من افسرده میشم وقتی لباس بچه رو تو ویترین مغازه ها می بینم
[ترجمه گوگل]هنگامی که لباس های کودک را در مغازه ها می بینم، من ازدواج می کنم
2. Why are you so broody today?
[ترجمه ترگمان]چرا امروز اینقدر broody؟
[ترجمه گوگل]چرا امروز تو برادرت هستی؟
3. He became very withdrawn and broody.
[ترجمه ترگمان]بسیار افسرده و افسرده شد
[ترجمه گوگل]او بسیار عقب مانده و مرده بود
4. Much to her surprise, Ruth started feeling broody in her late twenties.
[ترجمه ترگمان]روت که بیش از بیست سال پیش در تعجب بود احساس کرد که در بیست سالگی خود را افسرده کرده است
[ترجمه گوگل]به خاطر تعجب او، روث شروع به احساس گرسنگی در اواخر دهه ی 20 کرد
5. They're a broody looking fivesome, all dark clothes and darker expressions.
[ترجمه ترگمان]آن ها افسرده و افسرده به نظر می رسیدند، همه لباس های تیره و چهره تیره تر
[ترجمه گوگل]آنها یک فریبنده به دنبال fivesome، همه لباس های تیره و عبارات تیره تر است
6. I was left broody, solemn, sad.
[ترجمه ترگمان]من افسرده و افسرده و افسرده از حال رفته بودم
[ترجمه گوگل]من منقرض شده بودم، رسمی، غمگین
7. Men, under these circumstances, would have no broody gene of their own.
[ترجمه ترگمان]مردان تحت این شرایط، هیچ ژن broody نداشتند
[ترجمه گوگل]مردان تحت این شرایط هیچ نسبتی از خود ندارند
8. Once he put a broody hen on a clutch of eggs and ten little chicks hatched out.
[ترجمه ترگمان]یک بار مرغ broody را روی دسته ای تخم مرغ و ده جوجه کوچولو ریخت
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک مرغ مرغ را در یک کلاچ تخم مرغ قرار داده و ده قطعه کمی از جوجه کشیده شد
9. The broody hens were taken and the young pheasants ignored.
[ترجمه ترگمان]مرغ های broody گرفته شدند و قرقاول ها جو را نادیده گرفتند
[ترجمه گوگل]مرغهای مرغ گرفته شده بودند و فازهای جوان نادیده گرفته شدند
10. Damian's been really broody lately.
[ترجمه ترگمان]این اواخر \"دیمن\" خیلی افسرده بوده
[ترجمه گوگل]دامیان به تازگی اخراج شده است
11. I still feel broody but my girlfriend has two children of her own which feels like the ready-made family I never thought I'd find.
[ترجمه ترگمان]من هنوز احساس broody می کنم، اما دوست دخترم دوتا بچه دارد که به نظر من خانواده آماده است - هرگز فکر نمی کردم که پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من هنوز مضطرب هستم، اما دوست دختر من دو فرزند دارد که احساس می کند خانواده ی آماده است که هرگز فکر نمی کردم پیدا کنم
12. Those broody kids who watch Twilight probably are very into the fact that you're a musician.
[ترجمه ترگمان]آن بچه های broody که گرگ ومیش میش را تماشا می کنند به احتمال زیاد وارد این واقعیت می شوند که شما موسیقی دان هستید
[ترجمه گوگل]این بچه های موروثی که شبحت را تماشا می کنند احتمالا به این واقعیت است که شما یک موسیقیدان هستید
13. They are becoming the broody ones, they are more likely to want to settle down sooner.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال تبدیل شدن به the هستند که به احتمال زیاد می خواهند زودتر حل شوند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تبدیل شدن به مؤثر هستند، آنها بیشتر احتمال دارد که مایل به عقب نشینی زودتر
14. According to research, men are getting broody too.
[ترجمه ترگمان] با توجه به تحقیقات، مردا هم افسرده میشن
[ترجمه گوگل]با توجه به تحقیقات، مردان نیز از بین می روند