کلمه جو
صفحه اصلی

on top


1- در بالا، در اوج، درصدر 2- موفق، کامیاب

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: at the highest point (of something), or on the uppermost surface (esp. of something that is tall).

- The tower fell down when the child tried to put a very large block on top.
[ترجمه ترگمان] این برج زمانی سقوط کرد که کودک سعی کرد یک بلوک بزرگ را روی آن قرار دهد
[ترجمه گوگل] هنگامی که کودک سعی کرد بلوک بسیار بزرگ را روی آن قرار دهد، برج به زمین افتاد
- I got a sundae with a cherry on top.
[ترجمه ترگمان] من یه بستنی با یه گیلاس زدم
[ترجمه گوگل] من یک ساندی با یک گیلاس را در بالا گرفتم
- The radio is on top of the refrigerator.
[ترجمه ترگمان] رادیو در بالای یخچال قرار دارد
[ترجمه گوگل] رادیو در بالای یخچال قرار دارد

(2) تعریف: over so as to cover (another layer).

- I put the blankets on first and the quilt on top.
[ترجمه ترگمان] پتوها را اول و لحاف را روی آن گذاشتم
[ترجمه گوگل] پتو ها را در ابتدا قرار داده ام و در بالای بالش قرار داده ام
- They painted white on top of the red, but you can still see the red.
[ترجمه ترگمان] آن ها سفید را در بالای قرمز رنگ کردند، اما هنوز هم می توانید رنگ قرمز را ببینید
[ترجمه گوگل] آنها در بالای قرمز رنگ سفید دارند، اما هنوز هم می توانید قرمز را ببینید
- He sprinkled Parmesan cheese on top of his spaghetti.
[ترجمه ترگمان] اون پنیر Parmesan رو روی اسپاگتی ریخت
[ترجمه گوگل] او پنیر پارمسان را در بالای اسپاگتی اش پخت

(3) تعریف: in a dominant position.

- It's difficult to stay on top in this business.
[ترجمه ترگمان] ماندن در این کسب وکار دشوار است
[ترجمه گوگل] دشوار است در این کسب و کار باقی بماند

• on, located on the top of -, atop; at the summit, at the peak

جملات نمونه

1. Put this book on top of the others.
[ترجمه ترگمان]این کتاب را روی بقیه بگذار
[ترجمه گوگل]این کتاب را در بالای دیگر قرار دهید

2. Grate some nutmeg on top of the pudding.
[ترجمه ترگمان]یکم تو دسر جوز هندی بزن
[ترجمه گوگل]برخی از ماکارونی را در بالای پودینگ قرار دهید

3. The little girl piled one paper box on top of the other.
[ترجمه ترگمان]دخترک جعبه کاغذی را روی هم کپه کرده بود
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو یک جعبه کاغذی را روی هم گذاشت

4. Sprinkle some roasted chopped nuts on top.
[ترجمه ترگمان]کمی گردوی خرد شده را در بالای آن بریزید
[ترجمه گوگل]برخی از آجیل خرد شده را در بالای آن پودر کنید

5. There is a row of spikes on top of the prison wall to prevent the prisoners escaping.
[ترجمه ترگمان]ردیفی از میخ در بالای دیوار زندان وجود دارد تا از فرار زندانیان جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]یک ردیف شمع در بالای دیوار زندان وجود دارد که مانع زندانیان فرار می شود

6. Sprinkle chocolate on top of the cake.
[ترجمه ترگمان]شکلات را روی قسمت بالای کیک بریزید
[ترجمه گوگل]شکلات را روی کیک بریزید

7. Put some tins on top to weight it down.
[ترجمه ترگمان]چند قوطی کنسرو آماده کن تا آن را وزن کند
[ترجمه گوگل]بعضی از قوطی ها را در بالای آن بگذارید تا آن را کم کنید

8. Her hair was coiled on top of her head.
[ترجمه ترگمان]موهایش را بالای سرش جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]موهای او در بالای سرش پیچ خورده بود

9. I reached up and put the parcel on top of the cupboard.
[ترجمه ترگمان]دستم را دراز کردم و بسته ای را که روی کابینت بود گذاشتم
[ترجمه گوگل]من بالا رفتم و بسته را روی بالای کابین قرار دادم

10. Each cake had a cherry on top.
[ترجمه ترگمان]هر کیک یک گیلاس بود
[ترجمه گوگل]هر کیک یک گیلاس داشت

11. He watched the game from his perch on top of the wall.
[ترجمه ترگمان]بازی را از جایگاه خود روی دیوار تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]او بازی را از چنگال خود در بالای دیوار تماشا کرد

12. There were large spikes on top of the railings to stop people climbing over them.
[ترجمه ترگمان]خاره ای بزرگ در بالای نرده ها قرار داشتند تا مردم از بالای آن ها بالا بروند
[ترجمه گوگل]در بالای نرده ها شمعهای بزرگ وجود داشت تا مردم از آنها صعود کنند

13. Her hair was twisted into a knot on top of her head.
[ترجمه ترگمان]موهایش در بالای سرش گره خورده بود
[ترجمه گوگل]موهایش به یک گره بالای سرش پیچ خورده بود

14. I like to use pencils with erasers on top.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم از مداد استفاده کنم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم از مداد با پاک کن ها در بالای صفحه استفاده کنم

15. The green covering on top of the water in the pond is algae.
[ترجمه ترگمان]پوشش سبز بر روی آب برکه، جلبک است
[ترجمه گوگل]پوشش سبز بالای آب در این استخر جلبک است

پیشنهاد کاربران

بالایِ

بر روری


کلمات دیگر: