وابسته به مژک (رجوع شود به: cilia)، مژکی، پرزچه ای، (کالبدشناسی - جانورشناسی) مژه، مژگان، (موهای مژه مانند برخی یاخته های مجراهای درونی برخی جانوران) مویک، مویچه، تاژک
cilia
وابسته به مژک (رجوع شود به: cilia)، مژکی، پرزچه ای، (کالبدشناسی - جانورشناسی) مژه، مژگان، (موهای مژه مانند برخی یاخته های مجراهای درونی برخی جانوران) مویک، مویچه، تاژک
انگلیسی به فارسی
مژگان
cilia، مژه، تاژک، مویچه، پر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: pl. of cilium.
جملات نمونه
1. These tentacles are covered with beating cilia which create water currents.
[ترجمه ترگمان]این شاخک با شکست دادن cilia که جریان آب را ایجاد می کنند، پوشانده شده اند
[ترجمه گوگل]این شاخکها با مشکی ضخیم پوشیده شده است که باعث ایجاد جریان آب می شود
[ترجمه گوگل]این شاخکها با مشکی ضخیم پوشیده شده است که باعث ایجاد جریان آب می شود
2. The cilia in the respiratory tract hasten the exit from the body of possibly harmful foreign material.
[ترجمه ترگمان]تنفس در دستگاه تنفسی، خروج از بدن احتمالا مواد خارجی مضر را تسریع می کند
[ترجمه گوگل]مشکی در دستگاه تنفسی خروج بدن را از مواد خارجی احتمالا مضر می کند
[ترجمه گوگل]مشکی در دستگاه تنفسی خروج بدن را از مواد خارجی احتمالا مضر می کند
3. The quantities of cilia and microvilli on the uneven surface of ependyma were reduced obviously.
[ترجمه ترگمان]مقادیر of و microvilli در سطح ناهموار of به وضوح کاهش یافت
[ترجمه گوگل]مقادیر مشکی و میکرو ویلی بر روی سطح ناهموار اپندیم به طور واضح کاهش یافت
[ترجمه گوگل]مقادیر مشکی و میکرو ویلی بر روی سطح ناهموار اپندیم به طور واضح کاهش یافت
4. They ran down the corridor. Cilia and Stephin both knew the complex well, and they led them through a maze of back hallways to the central computer station.
[ترجمه ترگمان]از راهرو پایین دویدند Cilia و Stephin هر دو مجموعه را خوب می شناختند و آن ها را از میان هزارتوی راهروهای پشتی به ایستگاه کامپیوتری مرکزی هدایت کردند
[ترجمه گوگل]آنها راهرو راه می رفتند سیلیا و استیفین هر دو پیچیده را خوب می دانستند و آنها را از طریق پیچ و خم عقب راهرو به ایستگاه مرکزی کامپیوتر هدایت کردند
[ترجمه گوگل]آنها راهرو راه می رفتند سیلیا و استیفین هر دو پیچیده را خوب می دانستند و آنها را از طریق پیچ و خم عقب راهرو به ایستگاه مرکزی کامپیوتر هدایت کردند
5. Ciliary beat frequency of different cilia is equal on the same cell, it is also equal from uncinate process and inferior turbinate.
[ترجمه ترگمان]ciliary با تکرار فرکانس of مختلف برابر با همان سلول است، همچنین از فرآیند uncinate و turbinate پایین تر نیز برابر است
[ترجمه گوگل]فرکانس ضرب و شتم ضربدری بین ساقه های مختلف در همان سلول برابر است، همچنین از فرایند غول پیکر و توربیتال پایین تر است
[ترجمه گوگل]فرکانس ضرب و شتم ضربدری بین ساقه های مختلف در همان سلول برابر است، همچنین از فرایند غول پیکر و توربیتال پایین تر است
6. Results A lot of cilia and microvilli were obversed on the surface of hippocampal fimbria.
[ترجمه ترگمان]نتایج بسیاری از cilia ها و microvilli ها بر روی سطح of fimbria نشان داده شده اند
[ترجمه گوگل]نتایج: بسیاری از موش ها و میکرو ویلی ها بر روی سطح fimbria هیپوکامپ قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]نتایج: بسیاری از موش ها و میکرو ویلی ها بر روی سطح fimbria هیپوکامپ قرار گرفتند
7. Objective:To investigate the effect on cilia movement of experimental maxillary sinusitis in rabbits with different dispose to ostia and mucosa.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر روی حرکت cilia of در خرگوش ها با dispose مختلف به ostia و مخاط
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه به منظور بررسی تأثیر حرکت حرکات آزمایشی سینوزیت ماگزیلاری در خرگوش ها با تغییرات مختلف بر روی عصاره و مخاط صورت
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه به منظور بررسی تأثیر حرکت حرکات آزمایشی سینوزیت ماگزیلاری در خرگوش ها با تغییرات مختلف بر روی عصاره و مخاط صورت
8. "Nod gives them from time to time, " Cilia said. "It usually has to do with some new alert about the Annihilator that requires stricter security measures. Now we know what a fake that is.
[ترجمه ترگمان]Cilia گفت: \" Nod از زمانی به وقت دیگر به آن ها فرصت می دهد و معمولا باید در مورد the که نیازمند تدابیر امنیتی سختگیرانه تر است، هشدار دهد حالا می دانیم چه تقلبی است
[ترجمه گوگل]چیلا گفت: 'روز به موقع به آنها می دهد' این معمولا با برخی از هشدارهای جدید در مورد Annihilator است که نیاز به اقدامات سختگیرانه امنیتی دارد حالا ما می دانیم چه جعلی است
[ترجمه گوگل]چیلا گفت: 'روز به موقع به آنها می دهد' این معمولا با برخی از هشدارهای جدید در مورد Annihilator است که نیاز به اقدامات سختگیرانه امنیتی دارد حالا ما می دانیم چه جعلی است
9. Healthy, skin, mucous membranes, and cilia are natural barriers to many viruses.
[ترجمه ترگمان]سالم، پوست، غشا مخاطی، و cilia مانع طبیعی برای بسیاری از ویروس ها هستند
[ترجمه گوگل]پوست سالم، غشاهای مخاطی، و ماهیچه ها موادی طبیعی برای بسیاری از ویروس ها هستند
[ترجمه گوگل]پوست سالم، غشاهای مخاطی، و ماهیچه ها موادی طبیعی برای بسیاری از ویروس ها هستند
10. Then, at the periphery of her vision, the saw the rippling movement of the circles of cilia.
[ترجمه ترگمان]بعد، در فاصله دور دید او، جنبش مواج و پر موج زنان را دید
[ترجمه گوگل]سپس، در حاشیه دید او، شاهد جنبش ناهموار محافل چشمی بود
[ترجمه گوگل]سپس، در حاشیه دید او، شاهد جنبش ناهموار محافل چشمی بود
11. Rather, its rainbow glow emanates from light reflecting off the creature's cilia, small hairlike projections that beat simultaneously to move the jellyfish through the water.
[ترجمه ترگمان]در عوض، نور رنگین کمانی از نور بازتاب می کند که از نور خورشید، projections کوچک و hairlike که به طور همزمان به حرکت کردن ستاره دریایی در آب کمک می کند، سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]در عوض، تابش رنگین کمان از نور می ریزد که نشان دهنده ساقه موجود است، طرح های موی کوچک که به طور همزمان به حرکت چتر دریایی از طریق آب ضربه می زند
[ترجمه گوگل]در عوض، تابش رنگین کمان از نور می ریزد که نشان دهنده ساقه موجود است، طرح های موی کوچک که به طور همزمان به حرکت چتر دریایی از طریق آب ضربه می زند
12. Microtubules are also used in the construction of centrioles, basal bodies, cilia and flagella.
[ترجمه ترگمان]microtubules همچنین در ساخت of، بدنه های اساسی، cilia و flagella به کار می روند
[ترجمه گوگل]Microtubules نیز در ساخت Centrioles، بدن مجسمه، cilia و flagella استفاده می شود
[ترجمه گوگل]Microtubules نیز در ساخت Centrioles، بدن مجسمه، cilia و flagella استفاده می شود
13. The difference between the motion of the fish and the otoliths stimulate cilia on the sensory hair cells that are located in the inner ear.
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین حرکت ماهی ها و the باعث تحریک cilia روی سلول های مویی حسی می شود که در گوش داخلی واقع شده اند
[ترجمه گوگل]تفاوت بین حرکت ماهی و otoliths سبب تحریک پوست در سلول های حسی مومی که در گوش داخلی قرار دارند
[ترجمه گوگل]تفاوت بین حرکت ماهی و otoliths سبب تحریک پوست در سلول های حسی مومی که در گوش داخلی قرار دارند
14. The region is characterized by the dense microvilli, separate cilia and bulbous structure. The neuron-like or phagocyte-like supraependymal cells and beaded-nerve fibers were observed.
[ترجمه ترگمان]این منطقه توسط the متراکم، cilia و ساختار bulbous مشخص می شود سلول های عصبی مانند یا phagocyte - مانند سلول های supraependymal و رشته های عصبی منجوق دوزی شده مشاهده شدند
[ترجمه گوگل]این منطقه با میکروویلی متراکم، بافتی جدا و ساختار بابونه مشخص می شود سلولهای supreependymal و مانند عصبهای حاوی عصبی مانند نورون یا فاگوسیت مشاهده شد
[ترجمه گوگل]این منطقه با میکروویلی متراکم، بافتی جدا و ساختار بابونه مشخص می شود سلولهای supreependymal و مانند عصبهای حاوی عصبی مانند نورون یا فاگوسیت مشاهده شد
پیشنهاد کاربران
مژک
کلمات دیگر: