از هم تمیز دادن
tell apart
از هم تمیز دادن
انگلیسی به انگلیسی
• know the difference between, distinguish
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to distinguish.
• مشابه: differentiate
• مشابه: differentiate
- I can't tell the twins apart.
[ترجمه علی شمس] من نمی تونم دوقلوها رو از همدیگه تشخیص بدم
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم دو قلوها رو از هم جدا کنم[ترجمه گوگل] من نمی توانم دوقلوها را از هم جدا کنم
جملات نمونه
1. Sexes can be told apart by bill and eye colour.
[ترجمه ترگمان]می توان آن را به صورت اسکناس و رنگ چشم از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]جنسیت ها را می توان با لایحه و رنگ چشم تفسیر کرد
[ترجمه گوگل]جنسیت ها را می توان با لایحه و رنگ چشم تفسیر کرد
2. Their views are impossible to tell apart.
[ترجمه ترگمان]جدا کردن آن ها غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]دیدگاه های آنها غیرممکن است که با یکدیگر تفکیک شوند
[ترجمه گوگل]دیدگاه های آنها غیرممکن است که با یکدیگر تفکیک شوند
3. Night owl is the only Aves which can tell apart blue color.
[ترجمه ترگمان]جغد شبانه تنها Aves است که می تواند رنگ آبی را از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]جغد شب تنها Aves است که می تواند رنگ آبی را از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]جغد شب تنها Aves است که می تواند رنگ آبی را از هم جدا کند
4. I will tell apart just the truth.
[ترجمه ترگمان] فقط حقیقت رو بهم میگم
[ترجمه گوگل]فقط حقیقت را از هم جدا خواهم کرد
[ترجمه گوگل]فقط حقیقت را از هم جدا خواهم کرد
5. Meanning : you can't tell apart a person is crying or laughing.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید تشخیص بدهید که یک نفر دارد گریه می کند یا می خندد
[ترجمه گوگل]فکر میکنم نمیتوانم بگویم فردی گریه میکند یا خنده میدهد
[ترجمه گوگل]فکر میکنم نمیتوانم بگویم فردی گریه میکند یا خنده میدهد
6. Things is changing. I can not tell apart of them yet!
[ترجمه ترگمان]اوضاع داره عوض میشه هنوز نمی توانم از آن ها جدا بشوم!
[ترجمه گوگل]چیزها در حال تغییر است من هنوز نمی توانم از آنها جدا شوم
[ترجمه گوگل]چیزها در حال تغییر است من هنوز نمی توانم از آنها جدا شوم
7. The two things are very hard to tell apart.
[ترجمه ترگمان] این دوتا چیز خیلی سخته که بهم بگیم
[ترجمه گوگل]این دو چیز بسیار جدی است
[ترجمه گوگل]این دو چیز بسیار جدی است
8. I will tell apart the turth.
[ترجمه ترگمان]من the را از هم جدا خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من از همسرم جدا خواهم شد
[ترجمه گوگل]من از همسرم جدا خواهم شد
9. A feature that helps to identify, tell apart, or describe recognizably; a distinguishing mark or trait.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی که به شناسایی، تشخیص، یا توصیف recognizably کمک می کند؛ یک علامت مشخصه یا ویژگی متمایز
[ترجمه گوگل]یک ویژگی که به شناسایی، تفکیک کردن یا توصیف قابل تشخیص کمک می کند علامت مشخصه یا صفت
[ترجمه گوگل]یک ویژگی که به شناسایی، تفکیک کردن یا توصیف قابل تشخیص کمک می کند علامت مشخصه یا صفت
10. When oil and water mix, are easy to tell apart.
[ترجمه ترگمان]زمانی که ترکیب نفت و آب آسان است، تشخیص آن آسان است
[ترجمه گوگل]وقتی مخلوط روغن و آب، آسان است به جداگانه بگویید
[ترجمه گوگل]وقتی مخلوط روغن و آب، آسان است به جداگانه بگویید
11. The packaging on these perfume bottles is almost impossible to tell apart.
[ترجمه ترگمان]بسته بندی این بطری ها تقریبا غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]بسته بندی این بطری های عطر تقریبا غیرممکن است
[ترجمه گوگل]بسته بندی این بطری های عطر تقریبا غیرممکن است
12. The desktop computer grew in power and user friendliness until it was increasingly hard to tell apart from the workstation.
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر رومیزی در قدرت و رفتار دوستانه کاربر افزایش یافت تا زمانی که به طور فزاینده ای برای جدا کردن از ایستگاه کاری دشوار بود
[ترجمه گوگل]رایانه رومیزی قدرت و کاربر پسند را افزایش داد تا زمانی که به طور جدی از ایستگاه کاری جدا شود
[ترجمه گوگل]رایانه رومیزی قدرت و کاربر پسند را افزایش داد تا زمانی که به طور جدی از ایستگاه کاری جدا شود
13. The Census of Marine Life's ambitious goal is to document all life in the oceans, a task made even harder by creatures that are very difficult to tell apart, such as this little isopod.
[ترجمه ترگمان]هدف بلند پروازانه زندگی دریایی این است که تمام زندگی در اقیانوس ها را مستند کند، وظیفه ای که حتی سخت تر از موجوداتی که جدا کردن از آن ها بسیار دشوار است، مانند این isopod کوچک
[ترجمه گوگل]هدف بلندپروازانه سرشماری زندگی دریایی، این است که تمام زندگی در اقیانوس ها را مستند سازی کنید، وظیفه ای که حتی از جانب موجوداتی که بسیار جدی است، از جمله این ایزوپود کمی سخت تر شده است
[ترجمه گوگل]هدف بلندپروازانه سرشماری زندگی دریایی، این است که تمام زندگی در اقیانوس ها را مستند سازی کنید، وظیفه ای که حتی از جانب موجوداتی که بسیار جدی است، از جمله این ایزوپود کمی سخت تر شده است
14. In fact, experts say the two are almost impossible to tell apart.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، متخصصان می گویند که تقسیم این دو تقریبا غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]در حقیقت، کارشناسان می گویند که این دو تقریبا غیرممکن هستند که بتوانند از هم جدا شوند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، کارشناسان می گویند که این دو تقریبا غیرممکن هستند که بتوانند از هم جدا شوند
15. Instead of letters, he wanted to use shapes that were easy to tell apart by touch.
[ترجمه ترگمان]او به جای نامه، می خواست از اشکال استفاده کند که براحتی قابل تشخیص بود
[ترجمه گوگل]به جای نامه ها، او می خواست از اشکال استفاده کند که با لمس کردن آن آسان بود
[ترجمه گوگل]به جای نامه ها، او می خواست از اشکال استفاده کند که با لمس کردن آن آسان بود
پیشنهاد کاربران
تشخیص دادن
ازهم جدا کردن ، ازهم تشخیص دادن
گفتن کدام کدام هست
مترادف distinguish و differentiate به معنای تشخیص دادن تفاوت دو چیز که معمولا به علت شباهت زیاد به هم باعث گیج و سر در گم شدن می شود.
مثال: It's almost impossible to tell the twins apart.
تقریبا تشخیص دادن تفاوت بین دو قلوها از هم غیر ممکن است.
مثال: It's almost impossible to tell the twins apart.
تقریبا تشخیص دادن تفاوت بین دو قلوها از هم غیر ممکن است.
کلمات دیگر: