کلمه جو
صفحه اصلی

axes


جمع واژه ی: (ax(e

انگلیسی به فارسی

جمع واژه‌ی: (ax(e


محورها، تبر، تیشه، تبر زین، تبر دو دم، با تبر قطع کردن یا بریدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: pl. of axis.
اسم ( noun )
• : تعریف: pl. of ax.

• axes, is the plural of axe.
axes, is the plural of axis.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] محور های مختصات جهت حرکت در یک آدمک ( روبات ) یا سایر سیستم های مکانیکی که عموماً با x، y و z مشخص می شود .
[ریاضیات] محور ها

جملات نمونه

1. coordinate axes
محورهای مختصات،آسه های همارا

2. they attacked us, swinging swords and axes
در حالی که شمشیر و تبر در هواتکان می دادند به ما حمله ور شدند.

3. They equipped themselves with a pair of sharp axes and set off for the forest.
[ترجمه ترگمان]آن ها خودشان را با یک جفت محور تیز مجهز کردند و برای جنگل راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها خود را با یک جفت محور تیز خود مجهز کرده و برای جنگل راه می روند

4. The firemen broke the door in with axes.
[ترجمه ترگمان]ماموران آتش نشانی در را با تبر می شکستند
[ترجمه گوگل]آتش نشانان با محورها درب را باز کردند

5. Away to the left, axes and saws were at work, weedy saplings falling.
[ترجمه ترگمان]به سمت چپ، محورها و اره ها در حال کار بودند، و نهال های پوشیده از علف در حال افتادن بودند
[ترجمه گوگل]دور به سمت چپ، محورها و اره ها در محل کار بودند، درختان علف های هرز سقوط کردند

6. Suppose we are given some outline drawings of axes.
[ترجمه ترگمان]فرض کنید که ما چند طرح کلی از محورها را به ما داده شده است
[ترجمه گوگل]فرض کنید ما برخی از طرح های نقشه های محور را ارائه می دهیم

7. The helical axes have significantly different directions in the two structures, and it is not possible to superimpose the helices.
[ترجمه ترگمان]در این دو ساختار، axes مارپیچی به طور قابل توجهی جهت های مختلفی دارند، و ممکن نیست که the مارپیچ باشد
[ترجمه گوگل]محورهای مارپیچی مسیرهای قابل توجهی در دو ساختار دارند و امکان ناپدید شدن Helices وجود ندارد

8. The building was apparently symmetrical about both axes, apart from a tall tower at the north-west corner.
[ترجمه ترگمان]ساختمان ظاهرا از یک برج بلند در گوشه شمال غربی متقارن بود
[ترجمه گوگل]ساختمان به نظر می رسد در مورد هر دو محور متقارن، به غیر از یک برج بلند در گوشه شمال غرب

9. Horizontal axes represent percentage population Fig.
[ترجمه ترگمان]محورهای افقی نشان دهنده درصد جمعیت است
[ترجمه گوگل]محور افقی نشان دهنده درصد جمعیت است شکل

10. Quake involves killing opponents with a variety of implements including axes, nail guns and rocket launchers.
[ترجمه ترگمان]زلزله شامل کشتن مخالفان با انواع تجهیزات از جمله تبر، تفنگ ناخن و خمپاره انداز می شود
[ترجمه گوگل]Quake شامل کشتن مخالفان با ابزارهای مختلف از جمله محور، اسلحه ناخن و پرتاب موشک است

11. Under these conditions, the scattered flux is minimal along the crystallographic axes.
[ترجمه ترگمان]تحت این شرایط، شار پراکنده در امتداد محور کریستالوگرافی است
[ترجمه گوگل]تحت این شرایط، شار پراکنده در امتداد محورهای کریستالوگرافی حداقل است

12. Suppose now that we wish to search the database for axes similar in shape to some given axe.
[ترجمه ترگمان]فرض کنید که ما می خواهیم پایگاه داده را برای محور مشابه با یک تبر مشخص جستجو کنیم
[ترجمه گوگل]اکنون فرض کنید که ما مایل به جستجو در پایگاه داده برای محورهای مشابه به یک تبر داده شده است

13. They wore with pride the badge of the timber corps; crossed axes.
[ترجمه ترگمان]آن ها با غرور و افتخار به سپاه الوار تکیه داده بودند و تبر را از هم جدا کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با افتخار علامت از سپاه درختان را پوشیدند؛ محورهای متقاطع

14. The tribes of Central New Guinea use very simple tools such as hammers and axes.
[ترجمه ترگمان]قبایل گینه جدید از ابزارهای بسیار ساده ای مانند چکش و تبر استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]قبایل مرکزی نیو گینه استفاده از ابزارهای بسیار ساده مانند چکش و محور

پیشنهاد کاربران

محورها


کلمات دیگر: