کلمه جو
صفحه اصلی

mothering


بچه داری، انجام وظایف مادری

انگلیسی به فارسی

بچه داری، انجام وظایف مادری


مادر شدن، مادری کردن، پروردن


انگلیسی به انگلیسی

• nurturing an infant and bringing up of a child or children by a mother

جملات نمونه

1. Stop mothering her - she's 40 years old and can take care of herself.
[ترجمه ترگمان]اینقدر mothering نداشته باش اون ۴۰ سالشه و میتونه از خودش مراقبت کنه
[ترجمه گوگل]توقف مادر شدن او - او 40 ساله است و می تواند از خودش مراقبت کند

2. She took to mothering like a duck to water.
[ترجمه ترگمان]مانند یک اردک بود که آب بخورد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک اردک به آب به مادرش رفت

3. Babies and young children need mothering.
[ترجمه ترگمان]نوزادان و کودکان کم سن و سال به mothering نیاز دارند
[ترجمه گوگل]نوزادان و کودکان خردسال به مادران نیاز دارند

4. He was a disturbed child who needed mothering.
[ترجمه ترگمان]او بچه ای آزار دهنده بود که به mothering نیاز داشت
[ترجمه گوگل]او یک کودک مضطرب بود که نیاز به مادر داشت

5. The reality of mothering is frequently very different from the romantic ideal.
[ترجمه ترگمان]واقعیت of اغلب با ایده آل رومانتیک بسیار متفاوت است
[ترجمه گوگل]واقعیت مادر شدن اغلب با ایده آل عاشقانه متفاوت است

6. Colleen had dreamed of mothering a large family.
[ترجمه ترگمان] کالین \"رویای داشتن یه خانواده بزرگ رو داشت\"
[ترجمه گوگل]کالین رویای مادر بزرگ شدن خانواده را داشت

7. Naomi's mothering experiences are poignantly described in her fiction.
[ترجمه ترگمان]mothering Naomi Naomi در داستان او توصیف شده است
[ترجمه گوگل]تجربیات مادرانه نائومی به وضوح در داستان او توضیح داده شده است

8. Others are wound up with mothering tasks that have them running in all directions at noon.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر با mothering که در تمام جهات هنگام ظهر در حال دویدن هستند، زخمی می شوند
[ترجمه گوگل]دیگران با وظایف مادرزادی کار می کنند که آنها را در تمام جهات در ظهر اجرا می کند

9. She had been active in mothering already, and this was useful in coping with her mixed feelings.
[ترجمه ترگمان]او قبلا در خانواده mothering فعالیت می کرد و این برای مقابله با احساسات mixed مفید بود
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر فعال بوده و در برخورد با احساسات مخلوطش مفید بود

10. But why discuss mothering alone in a book about redefining motherhood?
[ترجمه ترگمان]اما چرا در یک کتاب درباره تعریف مجدد مادر به تنهایی صحبت می کنیم؟
[ترجمه گوگل]اما چرا مادربورد تنها در یک کتاب درباره تعریف دوباره مادر بودن بحث می کند؟

11. The next step involves dispersing the mothering throughout a larger parenting network.
[ترجمه ترگمان]مرحله بعدی شامل توزیع mothering در یک شبکه بزرگ تر از فرزند پروری است
[ترجمه گوگل]گام بعدی شامل پراکنده کردن مادران در سراسر شبکه والدین بزرگتر است

12. Acute schizophrenia can severely impair mothering skills when maternal distress leads to distraction and neglect.
[ترجمه ترگمان]اسکیزوفرنی حاد در زمانی که پریشانی مادران منجر به حواس پرتی و بی توجهی می شود می تواند به skills مادر آسیب برساند
[ترجمه گوگل]اسکیزوفرنی حاد می تواند به شدت مهارت های مادرانی را تحت تاثیر قرار دهد زمانی که پریشانی مادران منجر به انحراف و غفلت می شود

13. In such societies girls learn mothering from their earliest years, usually by mothering their brothers and sisters.
[ترجمه ترگمان]در چنین جوامعی، دختران از سنین کودکی به مادر و خواهر خود mothering
[ترجمه گوگل]در چنین جوامعی، دختران از سالهای اولیه تحصیل مادران، معمولا مادران برادران و خواهران خود را می آموزند

14. A new kind of mothering exists between these two extremes, at the locus of self.
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از mothering بین این دو افراط، در جایگاه خود، وجود دارد
[ترجمه گوگل]نوع جدیدی از مادر بودن بین این دو افراط و تفکر وجود دارد

پیشنهاد کاربران

در برخی متون می تواند به شکل "حمایتِ مادرانه" ترجمه شود.


کلمات دیگر: