کلمه جو
صفحه اصلی

fractionally


به شکل کسر، بطور جزئى

انگلیسی به انگلیسی

• in a fractional manner; in an insignificant manner, in an unimportant manner
fractionally means very slightly.

جملات نمونه

1. Though her eyes narrowed fractionally, she made no comment.
[ترجمه ترگمان]با اینکه چشمانش را تنگ کرده بود، هیچ توضیحی نداد
[ترجمه گوگل]اگرچه چشمانش تقریبا تکه تکه شده بود، هیچ نظری نداشت

2. One dancer was fractionally out of step.
[ترجمه ترگمان]یک رقصنده پا فراتر نهاده بود
[ترجمه گوگل]یکی از رقصنده ها از لحظه ای فراموشی داشت

3. He was just fractionally ahead at the finishing line.
[ترجمه ترگمان]اون فقط داشت از خط پایان کار می کرد
[ترجمه گوگل]او فقط در خط پایان به جلو حرکت کرد

4. Murphy, Sinclair's young team-mate, was fractionally behind him.
[ترجمه ترگمان]مورفی \"، تیم تیم\" سینکلر \"،\" fractionally \"پشت سرش بود\"
[ترجمه گوگل]مورفی، همسر جوانش سینکلر، به طور جدی پشت سرش بود

5. Jezrael tilted her head fractionally to indicate mild surprise and indifference.
[ترجمه ترگمان]Jezrael سرش را به نشانه حیرت و بی اعتنایی بالا برد
[ترجمه گوگل]Jezrael سرش را به صورت تقریبا کج کرد تا تعجب خفیف و بی تفاوتی را نشان دهد

6. It was fractionally too late when they signed off with three victories.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که با سه پیروزی خود را امضا کردند دیگر خیلی دیر شده بود
[ترجمه گوگل]با سه پیروزی امضا شد، خیلی زود دیر شد

7. Jones won the race fractionally to poke the ball well wide of goal, but then went tumbling.
[ترجمه ترگمان]جونز در مسابقه اسب دوانی برنده شد تا به توپ ضربه بزند، اما بعد معلق شد
[ترجمه گوگل]جونز در این مسابقه به صورت نیمه نهایی به گل زنی گل زد، اما گل زد

8. It's swift and easy acceleration-60 in fractionally under 10 seconds and creamy smooth all the way to the red line.
[ترجمه ترگمان]تسریع سریع و آسان - ۶۰ در fractionally زیر ۱۰ ثانیه و نرم کردن همه مسیر به خط قرمز
[ترجمه گوگل]سریع و آسان شتاب 60 در تقریبا کمتر از 10 ثانیه و خامه صاف تمام راه را به خط قرمز است

9. A long shower only improved things fractionally.
[ترجمه ترگمان]دوش بلند فقط چیزهای fractionally را بهبود بخشید
[ترجمه گوگل]حمام طولانی فقط چیزهای کوچک را بهبود بخشید

10. Now Mr Kerry is fractionally ahead in all four.
[ترجمه ترگمان]حالا آقای کری جلوتر از هر چهار نفر می ره
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آقای کری است تقریبا در همه چهار

11. Zinc was also fractionally lower under the influence of forward hedge selling.
[ترجمه ترگمان]روی هم چنین روی نفوذ پرچین جلو، fractionally کم تر بود
[ترجمه گوگل]روی تحت تأثیر فروش مستقیم فدراسیون نیز به طور جزئی کاهش یافت

12. If your calculations are even fractionally, the whole projection will fail.
[ترجمه ترگمان]اگر محاسبات شما حتی fractionally باشد، کل تصویر شکست خواهد خورد
[ترجمه گوگل]اگر محاسبات شما حتی جزئی باشد، تمام طرح رفع خواهد شد

13. If your calculations are even fractionally, the whole plan will fail.
[ترجمه ترگمان]اگر محاسبات شما even باشد، کل برنامه شکست خواهد خورد
[ترجمه گوگل]اگر محاسبات شما حتی جزئی باشد، کل طرح شکست خواهد خورد

14. Japan's Nikkei Stock Average ended fractionally lower at 8700. 2 bringing the quarter's losses to 11%.
[ترجمه ترگمان]میانگین سهام نیکی از ژاپن در ۸۷۰۰ به ended رسید ۲ تا ۱۱ درصد از تلفات را به ۱۱ % می رساند
[ترجمه گوگل]میانگین سهام سهام Nikkei ژاپن در حدود 8700 دلار به پایان رسیده است این میزان به میزان 11 درصد کاهش یافته است

15. The key was fractionally warped.
[ترجمه ترگمان] کلیدش آویزون شده بود
[ترجمه گوگل]این کلید به صورت کلاسیک پاره شد

پیشنهاد کاربران

اندکی، کمی ، قدری


کلمات دیگر: