کلمه جو
صفحه اصلی

coffin


معنی : تابوت
معانی دیگر : بخش شاخی سم اسب، سم

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a rectangular box in which a dead person is buried or cremated.
مترادف: casket
مشابه: sarcophagus

• casket, box in which a dead person is buried
a coffin is a box in which the body of someone who has died is buried or cremated.
if you say that one thing is a nail in another thing's coffin, you mean that it will help bring about its end or failure.

مترادف و متضاد

تابوت (اسم)
kist, chest, casket, coffin, sarcophagus, eternity box

box for dead person


Synonyms: casket, catafalque, crate, funerary box, pall, pine box, pine drape, sarcophagus


جملات نمونه

Six soldiers were carrying his coffin.

شش سرباز تابوت او را حمل می‌کردند.


1. the coffin was encased in gold
تابوت با ورقه ای از طلا پوشیده شده بود.

2. nail in one's coffin
هر چیزی که عمر را کوتاه می کند

3. she looked at the coffin with mournful eyes
او با چشمان ماتم بار به تابوت نگاه می کرد.

4. six soldiers were carrying his coffin
شش سرباز تابوت او را حمل می کردند.

5. they stretched him in the coffin and pulled a cloth over him
او را در تابوت دراز به دراز خواباندند و یک پارچه رویش کشیدند.

6. a black cloth was draped over the coffin
روی تابوت پارچه ی سیاه انداخته بودند.

7. his huge frame could not be fitted into any coffin
جثه ی بزرگ او در هیچ تابوتی جا نمی شد.

8. each cigaret that you smoke is a nail that you drive into your own coffin
هر سیگاری که می کشی میخی است که بر تابوت خود کوبیده ای.

9. The coffin lid had been nailed down.
[ترجمه ترگمان]تابوت در تابوت میخکوب شده بود
[ترجمه گوگل]درب تابوت بریده شده بود

10. The coffin was placed in the grave.
[ترجمه ترگمان]تابوت در گور قرار داشت
[ترجمه گوگل]تابوت در قبر قرار گرفت

11. There were two large wreaths on the coffin.
[ترجمه ترگمان]روی تابوت دو حلقه گل بزرگ دیده می شد
[ترجمه گوگل]دو تابوت بزرگ روی تابوت وجود داشت

12. One by one each soldier approached the coffin and gave a final salute.
[ترجمه ترگمان]هر سرباز به تابوت نزدیک می شد و سلام نظامی می داد
[ترجمه گوگل]هر یک از سربازان به یکی از تابوت نزدیک شدند و یک سلام نهایی را دریافت کردند

13. Greg watched as the coffin was lowered.
[ترجمه ترگمان]گرگ همچنان که تابوت را پایین آورده بود، نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]گرگ تماشا را به عنوان تابوت کاهش یافته است

14. Four soldiers stood guard over the coffin.
[ترجمه ترگمان]چهار سرباز از روی تابوت نگهبانی می کردند
[ترجمه گوگل]چهار سرباز در برابر تابوت ایستادند

15. The coffin lying before the altar was bare, except for a single wreath of white roses.
[ترجمه ترگمان]تابوت در مقابل محراب خالی بود، به جز یک تاج گل رز سفید
[ترجمه گوگل]تابوت دروغگو قبل از محراب لخت بود، به جز یک تاج گل رز گل رز سفید

16. The princess's coffin was accompanied by a guard of honour.
[ترجمه ترگمان]تابوت شاهزاده خانم با یک نگهبان افتخاری همراه بود
[ترجمه گوگل]تابوت شاهزاده همراه با یک افتخار همراه بود

17. A steady procession of people filed past the coffin.
[ترجمه ترگمان]دسته دسته از مردم از مقابل تابوت عبور کردند
[ترجمه گوگل]یک فرایند مستمر از مردم تابوت گذشته بود

پیشنهاد کاربران

تابوت
We put a dead body

تابوت، جایی که در آن مرده را میگذارند

همون کفن خودمونه

تابوت

coffin
دَر ریشه واژه شِناسیِ باختَر coffin اَز ریشه یِ یونانیِ cophinos به مینه یِ basket دَرنِوِشته
( ثَبت ) شُده اَست .
اَز سویی دَر ریش شِناسیِ خاوَر کَفَن را اَرَبیده یِ کَپَنَکِ پارسی ( کَپَن ) = گونه ایِ جامه وُ رَخت که تَن وُ بَدَن را دَربَرمی گِرِفته اَست , می دانَند. پیشنَهادها :
دَر کِنارِ کَفَن = کَپَن
تابوت = کَپون ، کَپان
هَم چِنین کابه ، کَبه ، کابو ، کابوک ، کابَک که شِکلِ هایِ دیگَر واژه هایِ : کَعبه ، جَعبه ، qubic ، cabin می تَوانَد بَرابَرنَهادهایِ دیگَری باشَد چه تابوت یا sarc یا sarcophagus گُنجه یا زَرفی/ظرفی میان تُهی اَست.


کلمات دیگر: